اکرم مومنی اهل زرند است، دارای مدرک تحصیلی لیسانس (حوزوی)، ۳۵ سال سن دارد و صاحب دو فرزند است. او، اگرچه به این شغل، نگاهی متفاوت از اکثریت ما دارد و غسالی است که به شغلش علاقهمند است و وقت شستوشوی مردگان با آنها حرف میزند و درددل میکند و گاهی بیتابی خانوادهها کنار جنازهی عزیزانشان، او را هم به گریه میاندازد.
به گزارش روراستی، در این همهگیری کرونا و مرگومیرهای بیشماری که اخبارش از چپ و راست میرسد، میدانم که یاد مرگ در همگان زندهتر از همیشه است اما نمیدانم در این بحبوحه، کسی آیا به این هم فکر میکند که بر غسالان در این روزها چه میگذرد؟ آنها که با گان و تجهیزات فراوان، جانشان را به خطر میاندازند و کسی را که این ویروس جانش را ستانده، به «حمام آخرت» میبرند و با وجود مشقات فراوانی که میبرند، ارزش کارشان هم در جامعه آنطور که باید، شناخته نمیشود. با خواندن این گفتوگو، شما پا به دنیای یکی از این غسالان جانباختگان کرونا در آرامستان کرمان میگذارید؛ کسی که دارد چهرهی بیرحم کرونا را روی سنگ سرد غسالخانه عریانتر میبیند و وقتی از او میخواهم با مردمانی که هنوز مرگ با کرونا را جدی نگرفتهاند حرفی بزند، میگوید: بگویید به خودشان، به همدیگر رحم کنند.
اکرم مومنی اهل زرند است، دارای مدرک تحصیلی لیسانس (حوزوی)، ۳۵ سال سن دارد و صاحب دو فرزند است. او، اگرچه به این شغل، نگاهی متفاوت از اکثریت ما دارد و غسالی است که به شغلش علاقهمند است و، وقت شستوشوی مردگان با آنها حرف میزند و درددل میکند و، گاهی بیتابی خانوادهها کنار جنازهی عزیزانشان، او را هم به گریه میاندازد اما تصور میکند مردم وقتی حرفهایش را در این مصاحبه بخوانند، نسبت به او بهخاطر شغلی که دارد حس خوبی پیدا نکنند؛ اما میگوید: خدا بالای سر من است و میداند که من این کار را انجام میدهم تا کار بندهای از بندگانش راه بیفتد. اگر من غسل ندهم شاید در کرمان، کمتر کسی پیدا شود میت کرونایی را غسل دهد.
به گفتهی مومنی، غسل دادن جانباختگان کرونا کار سختی است و بهخصوص وقتی باند و سرنگ و شلنگهای بیمارستان را باید از تنشان جدا کند. او میگوید که غسالان از بس که این روزها میت کرونایی شستهاند، دچار کمردرد شدهاند.
گفتوگو با این غسال مُردگان کرونا را در ادامه بخوانید.
خانم مومنی، چی شد که شما سراغ این شغل آمدید؟
من از بچگی غسالی را دوست داشتم. زمان دبستان، مدرسهی ما نزدیک بهشت زهرا بود و من هربار که متوجه میشدم دارند کسی را غسل میدهند به بهانهی اینکه میخواهم به خانه بروم، به آنجا میرفتم تا شستن مُردهها را تماشا کنم. اولین میّتی که دیدم، کلاس چهارم یا پنجم دبستان بودم. میرفتم پشت درِ غسالخانه، وقتی غسّال کارش تمام میشد میگفت بستگان و آشنایان میّت برای خداحافظی بیایند، من هم خودم را قاطی آنها میکردم و میرفتم که مرده را ببینم.
چرا اینقدر به این کار علاقه داشتید؟
نمیدانم. در زمان دبیرستان که بزرگتر شده بودم، اجازهام میدادند تا به غسال برای شستن میّت کمک کنم. بسیار از لحاظ معنوی حس خوبی پیدا میکردم که قابل وصف نیست؛ بعد از شستن میّت، چون مرگ را بهتر درک میکردم، همیشه مراقب رفتارهایم بودم که دروغ نگویم و کار بدی انجام ندهم.
اولینبار که بهطور کامل یک مرده را شستید چه زمانی بود؟
پیشدانشگاهی بودم. یک دختر جوان بود که من او را کامل شستم. ولی برای کفن کردنش، خانم دیگری به من کمک کرد. به این کار علاقه دارم. وقتی غسل میّت تمام میشود، احساس میکنم حال دل خودم خوب شده است.
بعد از پایان تحصیلاتتان، وارد این شغل شدید؟
وقتی حوزه بودم، در زرند غسال نبود و باید از روستاهای اطراف کسی را میآوردند. من به شهرداری درخواست دادم ولی گفتند فعلا نمیتوانیم استخدام کنیم. چهار سال پیش، به شهرداری کرمان درخواست دادم و گفتم این شغل را دوست دارم تا اینکه یک ماه پیش، به من خبر دادند بیا. ولی قبل از این، غسّالی زیاد انجام داده بودم.
خانوادهی شما نسبت به این کارتان اعتراضی نداشتند؟
مادرم که فوت کردند، بسیار زن مومن و معنوی بودند. اعتراضی به کارم نداشتند که هیچ، راضی هم بودند. خواهرانم ولی روحیهی مرا ندارند و میترسیدند و میگفتند رفتی غسالخانه، الان چهطور میتوانی غذا بخوری؟ یا چهطور نمیترسی این کار را میکنی؟ ولی آن حسی که من از این کار میگیرم قابل بیان نیست. آنقدر که من با مردگان حرف میزنم با زندهها حرف نمیزنم. میّتی که میشویم را واسطهی بین خودم و خدا میکنم. خیلی از مواقع بیکاری هم به بهشت زهرا میروم و با مردگان درد دل میکنم.
گفتید یک ماه پیش، یعنی در اوج کرونا به این شغل آمدید. چهطور حاضر به این کار شدید؟
وقتی مراجعه کردم و گفتم که میخواهم غسال بشوم؛ آقای مهندس خواجویی، مدیرعامل آرامستان فکر کرد من میترسم و گفت که باید اموات کرونایی را هم غسل بدهی؛ گفتم هیچ مشکلی با این کار ندارم. فقط پرسیدم: تجهیزات غسالی کامل است؟ گفت بله، گان، شیلد و دستکش و همهی مواد ضدعفونیکننده را داریم و کسی از غسالان هم تاکنون کرونا نگرفته است. ببینید؛ خدا بالای سر من است و میداند که من این کار را انجام میدهم تا کار بندهای از بندگانش راه بیفتد. اگر من غسل ندهم شاید در کرمان، کمتر کسی پیدا شود میت کرونایی را غسل دهد. من میبینم حتی اقوام مردگان کرونا اغلب اوقات نزدیک به میّت نمیشوند؛ ولی خدا به من این شجاعت را داده و از خودش همیشه میخواهم تا کمکم کند بتوانم این میّتها را به بهترین نحو غسل بدهم.
خانوادهتان در این شرایط کرونا، حتما رفتارشان با شما متفاوت شده؛ نه؟
کسانی هستند، البته الان که کرونا هست، ممکن است من را جایی ببینند راهشان را کج کنند ولی من که عاقل و بالغم؛ میدانم که از کرونا میترسند. توقعی ندارم حتما با من رابطه برقرار کنند، اگر عکسالعمل بدی هم ببینم ناراحت نمیشوم. میگویم برای جان خودش این رفتار را کرده است و شاید نمیداند تجهیزات پزشکی ما کامل است ضمن اینکه میگویند احتمال انتقال کرونا از میت خیلی بالا نیست. فرد عادی شاید این را نداند و میگوید فلانی که مرده غسل میدهد، حتما کرونا دارد و من هم میگیرم.
الان برخی بستگان نزدیکم، واقعا از من میترسند. هرکسی حس متفاوتی دارد. شاید با خواندن این متن، برخی از مردم، تنفرشان از من بیشتر هم بشود.
اینطور نیست. مردم همه قدردان شما و کار سختی که انجام میدهید هستند. خانم مومنی، همیشه میگویند شغل شما خیلی سخت است. خودتان از سختیهای این کار بگویید.
این سوال را اگر از کس دیگری از همکاران من بپرسید شاید جواب دیگری بگیرید ولی من هر میّتی را غسل میدهم میگویم مثل مادرم است و هرکاری که برای نظافتش باید انجام دهم را میدهم. وقتی بند آخر کفن را میبندم حس آرایشگری را پیدا میکنم که عروسی را آرایش کرده؛ نه که از مرگ کسی خوشحال باشم، بلکه میگویم خدایا شکرت که میّت را تمیز کردم و الان هرکسی میتواند به آن دست بزند و امشب پاکیزه، میخواهد در قبر با دو فرشته ملاقات کند. وقتی میّت شسته میشود آیندهی خودم هم به ذهنم میآید و خیلی برای خودم دعا میکنم که خدایا، وقتی مرا کفن میکنند مثل فلانی بیکس نباشم که صدا میکنیم کسی از بستگان بیاید کمک کند تا جنازه را روی سنگ غسالخانه بگذاریم کسی نباشد، یا زخم بستر نداشته باشم و سالم باشم. کرونا که یک بیماری است و طرف ناخواسته مبتلا میشود ولی گاهی برخی اموات هستند که هیچکس حتی از بستگانشان حاضر نیستند کنارشان بیاید. اینها خیلی برایم تکاندهنده است.
از حقوق و بیمه و شرایط شغلیتان راضی هستید؟
بله. مشکلی نداریم. برای من اما در این کار اول معنویات و حس معنویاش مهم است و بعد حقوق و درآمدش.
اولین میت کرونایی را که شستید یادتان است؟
اولین میت کرونایی که شستم، زنی بود که تقریبا ۵۰،۶۰ سال داشت. کروناییها را که میآورند شلنگهایی در بینی و دهان و رانشان وصل است. من وقتی وضعشان را میبینم، خیلی دلم میسوزد که چرا اینقدر کرونا بیرحم است. باند دور دهان میت را در بیمارستان باید خیلی محکم ببندند تا اکسیژن از دهان بیرون نیاید، گره این باند آنقدر محکم است که بهسختی بازش میکنیم یا از دهان، لولهای تا بیست سانتیمتر داخل حلق پایین رفته است؛ وقتی این شلنگها را بیرون میآورم میگویم بیچاره چه دردی کشیده و نجات هم پیدا نکرده است. واقعا دلم میسوزد بابت دردی که مردههای کرونا کشیدهاند. خدا کند هرچه زودتر این بیماری برطرف شود.
برای شستوشوی جانباختگان کرونا، چه تجهیزاتی در اختیار شماست؟
تجهیزات پزشکی غسالخانه کامل و خوب است. گان و شیلد دارند، دو جفت دستکش میپوشیم و ته آن را با کش میبندیم تا آب روی پوستمان نریزد. چکمه هم داریم. وقتی کار تمام شد دستانمان را هم ضدعفونی میکنیم.
شستوشوی کروناییها با دیگر مردگان فرق دارد؟
نه. فقط وقتی کار شستوشو که تمام شد باید یک مادهی ضدعفونیکننده که به صورت پودر است را با آب قاطی کنیم و روی میّت بریزیم. حتما باید بعد از کفن پوشیدن، آخر دفعه، جنازه را داخل کاور هم بگذاریم تا حین دفن در قبر یا نماز خواندن، انتقال ویروس صورت نگیرد. شما یک روز حضوری بیا کنار من و شستن میّت را ببین! برخی مردگان آنقدر چهرهای نورانی دارند که انگار شب عروسیشان است. من خیلی ارتباط خاصی با میّتها برقرار میکنم. بچهها در غسالخانه هم میگویند مومنی خیلی با میتها خودمانی است.
غسل میّت کرونایی چه مراحلی دارد؟
وقتی میت کرونا میآید، اول باید شلنگها و کاور را دربیاوریم. چون در بیمارستان به آنها سرم وصل کردهاند، روی دستها چسب است و باید آن را دربیاوریم تا آب به پوست بدن برسد و غسل اشتباه نشود. اول بدن و سر را با شامپو و لیف شستوشو میدهیم. بعد، سه غسل داریم؛ اول غسل با سدر، که سر و گردن و بعد طرف راست و چپ را به ترتیب غسل میدهم، داخل همان ظرف سدر، کافور میریزم و غسل دوم کافور با نیت قربه الیا… را انجام میدهیم و غسل سوم هم که، با آب خالص است. این سه غسل واجب هستند و وقتی تمام شدند، میت از گل پاکتر است. بعد از این، میّت باید «حنوط» شود؛ یعنی کافور روی هفت اعضای سجده؛ پیشانی و زانو و کف دست و کف پاها مالیده شود. مرحلهی بعد، کفن کردن است که سه تکه کفن شامل لُنگ و پیراهن و کفن سرتاسری واجب است. بعضیها کفن بیشتری دارند و مقنعه و روسری و … هم میگذاریم. شما یکبار بیا غسالخانه کنار من، همهی اینها را نشانت بدهم.
همین که دارم این توضیحات را میشنوم آنقدر ترسیدهام که حد ندارد.
دفعه اول میترسی، ولی قدم به قدم جلو میآیی. حس کنجکاوی آنقدر قوی هست که جسارت میدهد جلو بیایی. میدانی؛ وقتی مرده را غسل میدهیم، خداترستر هم میشویم. من وقتی میّت را میشویم احساس میکنم گناهانم دارد مثل برگ پاییزی از درخت میریزد. و آخر کار، وقتی صاحب میت میگوید خانم دستت درد نکنه؛ خستگیام تمام میشود و روحیه میگیرم.
چه زمانی برای شستن میّت به غسالخانه مراجعه میکنید و روزی چند تا میّت کرونایی را غسل میدهید؟
در باغ رضوان، دو استراحتگاه برای خانمها و آقایان غسال داریم. آنجا مینشینیم، میت که بیاید صدایمان میکنند. گاهی مثل این روزها که کرونا خیلی زیاد شده، از ۹ صبح که داخل غسالخانه میرویم تا ساعت دو، سه بعدازظهر داخل هستیم.
سالن شستوشوی کروناییها هم جداست؟
بله؛ سالن میّتهای معمولی از کرونا جداست.
غسالها هم فرق دارد؟
نه. وقتی کرونایی بیاید، هرکدام بیکار باشیم، باید بشوییم.
شما غسالان چند نفر هستید؟
الان چهار خانم هستیم و روزی سه نفرمان باید در محل کار باشیم. برای خود من که فرقی ندارد؛ فردی که فوت شده با کرونا بوده یا دلیل دیگری داشته. من اصلا نگاه اینطوری ندارم.
کسی از همکارانتان تا حالا کرونا گرفته است؟
نه. ولی شنیدم تعداد انگشتشماری از رانندگان آمبولانس گرفتهاند، ولی غسالان نه.
پوشیدن این گان و لباسهای مخصوص کرونا، برای شما غسالان هم خیلی سخت است. نه؟
خیلی سخت است. مخصوصا در هوای گرم، این لباسها خیلی اذیتمان میکند ولی چارهای نیست. این سختیها را تحمل میکنیم. اگر دوست داری بیشتر از این سختیها بدانی، از دیگر همکارانم هم بپرسی بهتر است.
شستوشوی یک میّت چهقدر طول میکشد؟
برخی آنقدر تر و تمیز هستند که کارشان زودتر تمام میشود. بستگی به وضع میت دارد. بعضیها هستند که لاک دارند. پاک کردن این لاک خودش کلی زمان میبرد. در مورد کروناییها، جدا کردن شلنگها از بدنشان سخت و مقداری زمانبر است.
هیچوقت شده کنار میت گریه کنید؟
آره. گاهی اوقات. در کل آدم دلرحمی هستم. چند روز پیش میتی را غسل میدادم پسرش خودش را روی مادرش انداخته و گریه میکرد. نمیتوانستند جدایش کنند که خیلی صحنهی ناراحتکنندهای برایم بود. یا کسانی که از خانهی سالمندان میآیند، خیلی دلم برایشان میسوزد. با خود میگویم این که کسی را ندارد و تمام امیدش من هستم تا او را حمام آخرت ببرم. برای همین، تمام انرژیام را صرف میکنم تا این سالمند که با دل شکسته به خانهی سالمندان رفته و حالا بیکس اینجا آمده، بهخوبی غسل داده شود. به خودم میگویم درست به وظیفهات عمل کن تا حداقل از آخرین نفری که در دنیا دارد برایش کاری میکند، رنجور نباشد.
گفتید پسری با مادرش وداع سختی داشته؛ مگر خانوادهها را به داخل غسالخانه راه میدهند؟
این خانم، کرونایی نبود. بله، برای اینکه جنازه را روی سنگ بگذارند چون سنگین است، محارم باید کمک کنند.
خانوادههای جانباختگان کرونا با شما همکاری میکنند؟ از این نظر که باید فاصله بگیرند.
خانوادهها فاصله میگیرند ضمن اینکه داخل غسالخانه همراهی کرونایی را راه نمیدهند. وقتی میت را داخل سالن میخواهند بیاورند، ما خودمان با غسالان مرد، جنازه را از داخل آمبولانس میآوریم تا همراهان نیایند و نزدیک جنازه نشوند. آنها داغدار هستند؛ ما سنگینی حمل میّت را به جان میخریم تا آنها کنار میّت نیایند چون احتمال انتقال ویروس وجود دارد و خدای ناکرده ممکن است مشکل بیشتری برایشان پیش بیاید. بعضی هم هستند که التماس میکنند بگذار میت را ببینیم. ولی چنین اجازهای نمیدهیم. بهخاطر خودشان است. واقعا خودم هم خیلی وجدانم ناراحت میشود و میگویم دارم بچهها را از آخرین دیدار مادرشان محروم میکنم ولی چارهای نیست. بهخاطر سلامتی خودشان است که این دیدار ممنوع است. احتمالا میگویند چه غسال سنگدل و بیرحمی؛ ولی ما میگوییم سلامت خودشان بهخطر میافتد. چون به احتمال زیاد وقتی جنازه را ببینند، خودشان را روی آن میاندازند و ممکن است ویروس به آنها منتقل شود و آنها هم به دیگران انتقالش بدهند. خیلی شرایط سختی است. خدا خودش هرچه زودتر شرّ این بیماری را کم کند. به همه دارد سخت میگذرد. البته بعضی از همراهیان کروناییها را هم میبینیم که ماسک ندارند. نمیدانم چهطور وقتی میبینند مادرشان با کرونا از دست رفته، باز رعایت نمیکنند. ما غسالان و مامور بهداشت بهشان تذکر میدهیم که رعایت کنید و حتما ماسک بزنید. ولی بعضیها واقعا سهلانگاری میکنند.
این روزها، آمار مرگومیرهای کرونا خیلی بالا رفته است. کار شما هم نسبت به گذشته بیشتر شده، درست است؟
خیلی. باورتان نمیشود کمر برای غسالان نمانده. من خودم میخواهم همین روزها بهخاطر درد کمرم بروم دکتر. سالن کرونا هم زنانه و مردانه ندارد. وقتی میّت مرد داخل است باید صبر کنیم کار تمام شود تا ما وارد شویم. مدام پشت سر هم میّت میرسد. آمبولانسها میآیند و در صف میایستند. خیلی وضع بدی است. خیلی.
اگر قرار باشد توصیهای به مردم داشته باشید چه میگویید؟
اول بهعنوان غسال و بعد بهعنوان خواهر کوچکتر، از همهی مردم عاجزانه تقاضا میکنم رعایت کنند، ماسک بزنند، میهمانی و عروسی نروند. عاجزانه میخواهم عروسیها را کنسل کنند، ماسک بزنند، دستها را ضدعفونی کنند و دلشان به حال خودشان و همدیگر بسوزد. کسی که ماسک استفاده نکند پیش خدا مدیون است. خدا حقالنفس و حقالله را میبخشد ولی حقالناس را نمیبخشد. ماسک زدن جنبهی حقالناس دارد. چرا با رعایت نکردن، حق دیگری را به گردن بگیریم؟ خدا وقتی انسان را خلق کرد گفت: فتبارکا… احسنالخالقین؛ یعنی احسنت به خودم که بهترین موجود را خلق کردم. الان هم باید حرف خدا را گوش بدهیم. خدا نمیخواهد ما باعث آزار و گرفتن جان دیگری بشویم پس، ماسک بزنیم تا خدا هم به ما افتخار کند و خودمان هم عذاب وجدان نگیریم که چرا میهمانی گرفتیم و فلانی مبتلا شد یا فلانی فوت کرد.
گفت و گو از اسماء زنگی آبادی/فردای کرمان