دروغ کلمه ای نام آشناست که مرحوم دهخدا آن را سخن نادرست ، قول نا حق ، خلاف حقیقت ، مقابل صدق و بالاخره معادل کذب می داند.
دروغ یک پدیده روانی ، اجتماعی تازه نیست ، به شناسنامه آن که نگاه کنیم عمری به بلندای عمر زبان و تاریخ تفکر دارد و همیشه همراه انسان اجتماعی بوده است، اما منحنی فراوانی آن در زمانها و مکانهای مختلف بالا و پایین می رفته است.
در مطالب به جای مانده از داریوش در تخت جمشید آمده است : خداوند این کشور را از سه چیز محفوظ دارد: ۱-دشمن ۲-خشکسالی ۳-دروغ
در منابع اسلامی نیز دروغ و دروغگویان سرزنش گردیده اند ، پیامبر اکرم (ص) در پاسخ فردی که گناهان مختلف خود را مطرح و از آن حضرت سوال می کند ابتدا از کدام توبه کنم ،می فرماید : از دروغ توبه کن .
حضرت علی (ع) نیز از دروغ به عنوان بدترین چیزهای روی زمین یاد نموده است، امام محمد باقر (ع) نیز دروغ را مایه ویرانی ایمان دانسته و امام حسن عسکری (ع) دروغ را کلید خانه ای می داند که ساکنان آن تمام زشتی ها باشند،گفته ها و نوشته ها در مذمّت این واژه معیوب در دنیا وجود دارد ، یک ضرب المثل چینی می گوید : قاتل یکبار می کشد ، کسی که تهمت می زند هزار بار .
تحقیقات در دنیا دروغگویی افراد را تائید کرده اند ، هر آمریکایی در نمونه گیری انجام شده هر فرد در روز ۷ بار دروغ گفته است، در ایتالیا ۷۰ درصد افراد تحت بررسی اعتراف کرده اند که روزانه ۵ تا۱۰ بار دروغ می گویند.
ما ایرانی ها چه ؟ چقدر آن تعالیم و گفته های ذکر شده در بالا را در عمل به کار می بندیم؟ خودتان قضاوت کنید .
با توجه به رواج این پدیده شوم در جامعه می توان به رابطه میان جایگاه دروغ از یک سو و انسجام و وفاق اجتماعی پی برد، به این معنی که هر چه دروغ در فضای اجتماعی ، خانوادگی و عاطفی رواج بیشتری پیدا کند جامعه بیشتر به سوی تزلزل و فقراخلاقی گرایش پیدا می کند و افراد آن به سوی بیگانگی از خود و دیگران پیش می روند و هر چه ارکان فرهنگی ، اقتصادی ، اخلاقی و اجتماعی جامعه بیشتر دستخوش تزلزل گردد روابط بین انسانهای آن جامعه بیشتر رنگ دو رویی و ریا به خود می گیرد.
در جو اجتماعی مملو از بی اعتمادی در روابط افراد از دوستی های مشکوک و نافرجام گرفته تا ملاحظه کاری ها و مصلحت جویی ها و پنهان کاری ها و در نهایت انواع دشمنی ها پیش می رود و به صورت های مختلف روابط روانی و اجتماعی از قبیل فتنه ، تملق ، مبالغه ، عیب جویی و ده ها خصیصه منفی دیگر که همگی بر پایه دروغ شکل گرفته اند بوجود می آید، کم کم فرهنگ دروغ به فرهنگ قومی و محلی بعداً ملی پیوند می خورد و آن را آلوده می سازد ، البته آستانه تحمل جوامع در برابر رفتار دورغین متفاوت می باشد و هر نوع جامعه به میزان معینی از این نوع رفتار چشم می پوشد.
می توان گفت که همه شخصیت ها از ضعیف النفس ترین انسانها گرفته تا قدرتمندترین و هوشمندترین آنها ممکن است به دروغ متوسل شوند، معمولاً دروغ چنانچه نتواند مشکل شخص را حل کند بعضاً می تواند آن را عقب اندازد و یا جلو پیشامد بدتری را بگیرد ولی همیشه چنین نیست بلکه ممکن است مشکلی بزرگتر برای فرد ایجاد کند .
دروغ کارکردهای منفی بیشماری دارد که اگر بشود همه را برشمرد « مثنوی هفتاد من» می شود، ولی آنچه لازم به ذکراست این است که دروغ آدم معین خود را ندارد، دارای مکان، زمان، اندازه، شکل و شرط مشخصی نیست، قضاوت یکسان برای دروغ واحد متصور نیست ، در توجیه دروغ بعضی مطرح می کنند که بعضی از انسانها طاقت شنیدن حقیقت را ندارند و حقیقت برای بعضی ها تلخ است و باید با دروغ شروع کرد تا واقعیت را بعداً گفت، یا بعضی معتقدند که حرف حساب را باید به صورت شوخی، طنز، کنایه و حتی دروغ گفت ، عده ای می گویند : گاهی اثر دروغ از راست بیشتر است ، یا آدم را گاهی مجبور می کنند دروغ بگوید و یا زندگی بی دروغ نمی گذرد و عباراتی از این قبیل .
متأسفانه در جامعه ما دروغ پدیده ای فرهنگی شده که با زندگی ما آمیخته و قرین شده است و قبح و زشتی آن از بین رفته و در بعضی موارد ارزش شده است یعنی بعضی افراد افتخارشان این است که دروغ را به جای راست قالب کرده اند و چه لذت می برند که توانسته اند با رنگ کردن گنجشک آنرا به جای قناری بفروشند و این برای یک جامعه خطرناک است که ضد ارزشی به جای ارزش بنشیند.
مشکل دیگر این است که متأسفانه در بین تمامی اقشار رواج پیدا کرده است و بعضی برای توجیه دروغ خود بر آن مارک مصلحت می زنند که این دست کاری کردن صورت مسئله می باشد.
به هر صورت این پدیده شوم جای خود را در جای جای جامعه باز کرده، امید است روزی از زندگی و جامعه رخت بر بندد.
یادداشت از حسین تقوی رشیدی زاده