روزگار گذشت و گذشت و ما همیشه به داشتن چنین پدری و چنین ریشه ای سرافراز بودیم.حتی اگر تندرویمان میخواندند.افراطی و کم سوادمان مینامیدند و متحجر و خشونت طلبمان میگفتند.اما انتظار نداشتیم که بی ریشه مان بخوانند.انصاف بدهید آیا کسی که چنین پدری دارد میتواند تحمل کند که بی ریشه اش بخوانند؟با خود گفتم مگر ما فرزند رهبر امت نیستیم؟مگر ما راهی جز راه آنان میرویم و سخنی جز سخن آنان میگوییم؟پس اینان چه میگوند و چرا میگویند؟شنیدم که میگویند شما تندرو و خشونت طلبید.با تندرویهایتان وجه کشور را در دنیا خراب کردید.راه سخن گفتن و معامله با قدرتهای بزرگ و کدخدایشان را نمیدانید.مدام در حال ایجاد تشنجید و به منافع ما در دنیا لطمه میزنید.اصلا هولوکاست و اسرائیل به ما چه ربطی دارد؟و امثال این خزعبلات.ظاهرا آقایان یا سخنان پدر ما و امام ما را نشنیده اند و سیره اش را ندیده اند و یا در اثر کهولت مفرط دچار فراموشی شده اند و باید برخی چیزها را به آنها گوشزد کرد.
میگویند شما خشونت طلب ها مدام در حال ایجاد تنش هستید و نمیگذارید روابط ما با قدرتها در فضای آرام پیش برودالبته قطعا چنین است.چون پدر ما فرمود:«من باز میگویم همۀ مسئولان نظام و مردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامیتان ـ به خیال خام خودشان ـ بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، همیشه با بصیرت و باچشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظهای آرامتان نمیگذارند.»«بغض و کینۀ انقلابیتان را در سینه ها نگه دارید؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید که پیروزی از آن شماست.»
میگویند شما با سیاستهای خصمانه خود آبروی مارا در دنیا برده اید و مارا نزد دولتهای بزرگ حقیر و بی اعتبار کرده اید.آری ما کم سوادها که جز در مکتب خمینی درس نخوانده ایم قطعا چنینیم چرا که فرمود:«بعضی مغرضین ما را به اِعمال سیاست نفرت و کینه توزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار میدهند؛ و با دلسوزیهای بیمورد و اعتراضهای کودکانه میگویند جمهوری اسلامی سبب دشمنیها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادیشان افتاده است!که چه خوب است به این سوال پاسخ داده شود ملتهای جهان سوم و مسلمان،و خصوصا ملت ایران در چه زمانی نزد غربیها و شرقیها احترام و اعتبار داشته اند که امروز بی اعتبار شده اند!» «ما نمیترسیم از اینکه در روزنامه های سابق، در روزنامههای خارج از ایران، برای ما چیزی بنویسند. ما نمیخواهیم وجاهت در ایران و در خارج کشور پیدا بکنیم. ما میخواهیم به امرخدا عمل کنیم، و خواهیم کرد.»نکند که شما مصداق آن سخنید که فرمود:«آری، اگر ملت ایران از همۀ اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمۀ معصومین ـ علیهم السلام ـ را با دستهای خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بیفرهنگ به رسمیت بشناسند؛ ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ماضعیف؛ آنها ولیّ و قیّم باشند ما جیرهخوار و حافظ منافع آنها؛ نه یک ایران با هویت ایرانی ـ اسلامی؛»
چگونه انتظار دارید که ما با اسلام سرمایه داری و کاخ نشینی کنار آییم و با شما در شعارهای رنگارنگ تجملگرایی و رفاه طلبی هم سخن شویم؟مگر نه این است که میراثدار آن پدری هستیم که فرمود:« ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافتهاند که مبارزه با رفاهطلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایهداری و رفاهطلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانهاند. و آنهایی هم که تصور میکنند سرمایهداران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک میکنند آب در هاون میکوبند. بحث مبارزه و رفاه،و سرمایه، بحث قیام و راحتطلبی، بحث دنیاخواهی و آخرتجویی دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بیبضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم.»
چه کنیم اگر ما افراطیها مانند شما لطیف نیستیم تا روح هنر را آنچنان که شما میبینید ببینیم و آن را به ارزشی و غیر ارزشی تقسیم میکنیم.چون پدری داریم که فرموده است:« تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهندۀ اسلام ناب محمدی ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ اسلام ائمۀ هدی ـ علیهم السلام ـ اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگانِ تاریخِ تلخ و شرم آور محرومیتها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبندۀ سرمایهداری مدرن و کمونیسم خون آشام و نابود کنندۀ اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی درد، و در یک کلمه «اسلام امریکایی» باشد.هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذت میبرند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب، و در رأس آنان امریکا و شوروی، را بیاموزد.»
میگویند دوستان عرب ما در منطقه خواهان روابطی دوستانه و گرم با ما هستند اما از شما تندروها خوششان نمی آید!آری ما حتی اگر منافع پست شخصی و گروهی و اقتصادیمان اقتضاء کند که با سران مرتجع عرب که دستشان تا مرفق به خون گلهای باغ رسالت و ولایت آلوده است روابط حسنه برقرار کنیم،سخن پدرمان را به خاطر می آوریم که آنان را میراث خواران بنی امیه نامید و ضمن نوید انتقام،فرمود:« انشاءاللّه ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد، و با برپایی جشن پیروزی حق بر جنود کفر و نفاق و آزادی کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجدالحرام وارد خواهیم شد»و تاکید کرد که باید تلاش کنیم:« پردهکعبه و حرم خدا را که به دست نامحرمان نجس امریکا و امریکازادهها آلوده شده است با اشک چشم خویش شستشو دهیم.»
میگویند ما در پی آنیم که با همه کشورها و به خصوص قدرتهای بزرگ بر اساس احترام متقابل و منافع مشترک همکاری کنیم اما شما تندروهای کم سواد چیزی از این حرفها نمیفهمید.آری درست است.ما یاد گرفته ایم که تمام قواعد سیایت مدرن را در پای اصول و ارزشهای خود و امر رهبر خود قربانی کنیم و به هیچ قول و توافقنامه با او اعتماد نکنیم که فرمود:«نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کیْ و تا کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویتها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمیشناسند. به گفتۀ قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمیدارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و امریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبیِمان را لکهدار نمایند»« چه در جنگ و چه در صلح بزرگترین سادهاندیشی این است که تصور کنیم جهانخواران خصوصاً امریکا و شوروی از ما و اسلام عزیز دست برداشتهاند؛ لحظهای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم. در نهاد و سرشت امریکا و شوروی کینه و دشمنی با اسلام ناب محمدی ـ صلیاللّه علیه و آله و سلم ـ موج میزند.»
چگونه انتظار دارید که دیپلماسی لبخند با مستکبرین و کاهش تنش با آمریکا بپذیریم حال انکه طنین سخن پدر در گوشمان است ما در پی نابودی آنها هستیم:« البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بینالملل اسلامیمان بارها اعلام نمودهایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطۀ جهانخواران بوده و هستیم. ما درصدد خشکانیدن ریشههای فاسد صهیونیزم، سرمایهداری و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفتهایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیدهاند نابود کنیم؛ و نظام اسلام رسول اللّهـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ را در جهان استکبار ترویج نماییم. و دیر یا زود ملتهای دربند شاهد آن خواهند بود. و از خدا میخواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبۀ مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.»« من به صراحت اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایهگذاری میکند. و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاهطلبی و فزونطلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید برای پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامهریزی کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم. و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم. ما اعلام میکنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزادۀ جهان است. و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیبناپذیر نیاز سربازان اسلام را تأمین و آنان را به مبانی عقیدتی و ربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه نظامهای کفر و شرک آشنا میسازد.»
ما فرزندان خمینی کبیر نه تنها با دیپلماسی گفتگو و لبخند مخالفیم بلکه از پدر خود آموخته ایم که آمریکا و استکبار زبانی جز زبان زور نمیفهمد و برای گرفتن حق خود باید با او به زبان خودش سخن گفت و راهی جز شکستن چنگ و دندان آنها وجود ندارد و فراموش نکرده ایم که فرمود:«ما با تمام وجوداز گسترش باجخواهی و مصونیت کارگزاران امریکایی، حتی اگر با مبارزۀ قهرآمیز هم شده باشد، جلوگیری میکنیم.»« انشاءاللّه مردم سلحشور ایران کینه و خشم انقلابی و مقدس خویش را در سینهها نگه داشته و شعلههای ستم سوز آن را علیه شوروی جنایتکار و امریکای جهانخوار و اذناب آنان به کار خواهند گرفت تا به لطف خداوند بزرگ پرچم اسلام ناب محمدی ـ صلیاللّه علیه و آله و سلم ـ بر بام همۀ عالم قد برافرازد و مستضعفان و پابرهنگان و صالحان، وارثان زمین گردند.»«هم اکنون اگر امریکا یک کشور اسلامی را به بهانۀ حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه کسی جلوی او را خواهد گرفت؟ پس راهی جز مبارزه نمانده است، و باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصاً امریکا را شکست، و الزاماً یکی از دو راه را انتخاب نمود: یا شهادت. یا پیروزی. که در مکتب ما هر دوی آنها پیروزی است»
اگر شما شیرینی را در عقب نشینی و توافقی کذایی با آمریکا میدانید،بدانید ولی پدر ما میفرمود «چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت بزرگ ایران مثل یک صاعقه بر سر امریکا فرود آمده است.»
آری داستان ما با شما خیلی فرق دارد.به ما حق بدهید که مانند شما در مقابل درشت گویی های مستکبران دنیا لبخند نزنیم.بلکه مشت خود را گره کنیم و درشت تر سخن بگوییم و برای به آتش کشیدن منافع و مواضع آنان در هرجای جهان لحظه شماری کنیم زیرا ما فرزند آن پدری هستیم که وقتی کلام رئیس جمهور وقت آمریکا مقداری لحن تهدید به خود گرفت فرمود:«کارتر مثل آن حیوانی است که در ظاهر فریاد میکشد اما خودش آنقدر وحشت کرده که از شدت ترس از پشتش صدایی خارج میشود.»« اینجانب به نظامهای امریکایی و اروپایی اخطار میکنم که تا دیر نشده و در باتلاق مرگ فرونرفتهاید، از خلیج فارس بیرون روید که ممکن است فرزندان انقلاب ناوهای جنگی شما را به قعر آبهای خلیج فارس بفرستند.»
البته ما تندروها در ایران و عراق و پاکستان و بحرین و لبنان و فلسطین و همه عالم،خشونت طلب تر از آن چیزی هستیم که شما تصور میکنید.ما نه تنها در پی برهم زدن آرامش جهانخواران هستیم بلکه علنا برای نابودی آنان تلاش میکنیم همچنانکه آنان از هیچ تلاشی برای نابودی ما فروگذار نمیکنند.چون میراثدار پدری هستیم که فرمود:« باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است، چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هستههای مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد»«مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد.جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمیشناسد. و ما باید در جنگ اعتقادیمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.»
اگر مانند برخی به آسایش ذلت بار درکنف سازش با استکبار و دشمنان جهانخوار نمی اندیشیم و در راه مبارزه مقدس خود از هیچ کس و هیچ چیز هراسی نداریم و حسابگریهای عقل مادی را تحقیر میکنیم،ریشه اش را باید در آنجا یافت که فرمود«من بار دیگر از مسئولین بالای نظام جمهوری اسلامی میخواهم که از هیچکس و از هیچچیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشای سرمایهداری غرب و پوچی و تجاوز کمونیزم نکشند که ما هنوز در قدمهای اول مبارزۀ جهانی خود علیه غرب و شرقیم.مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست میخوریم و نابود میشویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی میکنند؟ مگربیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب میکنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبههای دار میروند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزباللّه در جهان به اسارت گرفته میشوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند ولی ما به وظیفۀ اسلامی خود عمل کنیم.»«ما مظلومین همیشۀ تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم. و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمیداریم.»«خدایا تو میدانی که ما سر سازش با کفر را نداریم.»
دوستان ضد افراط ما برای توجیه سیاستهای انفعالی خود مشکلات اقتصادی را بهانه میکنند.فارغ از آنکه مسبب این مشکلات کیست!!این سخن آن روح خدا را چه میکنید که فرمود«مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطۀ شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ـ ارواحنافداه ـ است که خداوند بر همۀ مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین را از وظیفهای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در ادارۀ هر چه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند»«هیچکس هم نیست که نداند پشت کردن به فرهنگ دوَل دنیای امروز و پایهریزی فرهنگی جدید بر مبنای اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامی با امریکا و شوروی، فشار و سختی و شهادت و گرسنگی را به دنبال دارد و مردم ما این راه را خود انتخاب کردهاند و بهای آن را هم خواهند پرداخت و بر این امر هم افتخار میکنند. این روشن است که شکستن فرهنگ شرق و غرب، بیشهادت میسر نیست.»و البته خوب است پاسخ دهید که سرعت رشد وپیشرفت در دوره های عقب نشینی و تحقیر بیشتر بوده یا در دوره های شجاعت خمینی وار داشتن.
اکنون پدر و ریشه ما را شناختید یا بیشتر بگویم؟اگر میخواهید ریشه ما بشناسید باید به کربلا بروید ویا قبل از آن سری به کوچه های بنی هاشم بزنید.البته کربلا و کوچه بنی هاشم ماجرا زیاد دارند ولی چون مدتیست برخلاف سابقه مشعشعتان ژست پرهیز از افراط و خشونت میگیرید از آن میگذرم مبادا که خاطر لطیف و ضد خشونتتان مکدر شود!
البته کار ما به همینجا ختم نمیشود و روزه سکوت ما دائمی نیست.ما از پدر خود یادگرفته ایم که در راه اسلام با هیچ کس مماشات نکنیم.مگر نه این است که او به خاطر اسلام و نظام،کسی را که حاصل عمرش بود را کنار گذاشت و اضافه کرد تاریخ اسلام پراست از خیانت بزرگانش به اسلام.و مگر چندی پیش ندیدید که ما برای کسی که در خط اسلام و ولایت بود چه زحمتها کشیدیم و چه خون دلها خوردیم.اما زمانی که کمترین رنگ و بوی انحراف و ذره ای شباهت به شما در او راه پیدا کرد خودمان اولین کسانی بودیم که در مقابل او که نورچشممان بود ایستادیم.ما آنچه تکلیفمان بود ادا کردیم و سینه خود را برای تیرهای طعنه ها و پوزخندهای شما گشودیم ولی ذره ای از اصول خود عدول نکردیم.شما هم سخن از انحرافی داشتید اما میان انحرافی ما تا انحرافی شما فاصله ایست به اندازه فاصله خود ما با شما.انحرافی شما یعنی انحراف از شما و انحرافی ما یعنی انحراف به سوی شما!
البته ما هم مدعی نیستیم که آنچنانیم که او میخواست.که اگر بودیم اوضاع کشور چنین نبود. پس ما چه بگوییم اگر او چنین میگوید: «و اما اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد، و دولت انقلابی و ارتش انقلابی و پاسداران انقلابی، هیچ یک از اینها عمل انقلابی نکردند و انقلابی نبودند. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم، و رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم، و رؤسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم، و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز، عذر میخواهم، خطای خودمان را عذر میخواهم. ما مردم انقلابی نبودیم، دولت ما انقلابی نیست، ارتش ما انقلابی نیست، ژاندارمری ما انقلابی نیست، شهربانی ما انقلابی نیست، پاسداران ما هم انقلابی نیستند؛ من هم انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمیدادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام میکردیم. تمام جبههها را ممنوع اعلام میکردیم. یک حزب، و آن «حزباللّه»، حزب مستضعفین.و من توبه میکنم از این اشتباهی که کردم، و من اعلام میکنم به این قشرهای فاسد در سرتاسر ایران که اگر سرجای خودشان ننشینند، ما به طور انقلابی با آنها عمل میکنیم
ای مدعیان روشنفکری و مدرنیسم و ملی گرایی!اگر ریشه ما را دانستید اکنون شما بگویید:پدر شما کیست و ریشه در کجا دارید؟آیا شما هم فرزند پدر ما هستید؟چگونه چنین چیزی را باور کنیم مگر نه این است که فرزند ولو اینکه ناخلف باشد باز هم مختصر شباهتی با پدر دارد؟بگویید که شباهت شما با امام راحل ما ویا مقتدای حاضر ما چیست؟شباهتتان در زندگی ساده تان است یا فرزندان خلفتان!در استکبارستیزیتان است یا شجاعت انقلابیتان؟از چه کسی به ارث برده اید که در مقابل تهدید هر روزه دشمن،لبخند بزنید و سکوت کنید؟از چه کسی آموخته اید که با منتقدان دلسوز داخلی درشت گویی کنید و دشمن آمریکایی را هوشمند و با فرهنگ بنامید؟راستی از شهید آبراهام لینکنتان چه خبر؟ از کاخ مرمر و سعد اباد چه خبر؟از دیپلماسی علمی تان چه خبر؟از یاران و همکاران دیروزتان چه خبر؟از داوودی مهاجر و مهاجرانی و حسین موسویان و امیرارجمند و صدها رفیق شفیقتان که امروز سر سفره سرویسهای جاسوسی و رسانه ای دشمن روزگار سپری میکنند چه خبر؟ای مدعیان ریشه داری!اینها هم از شاخ و برگهای ریشه شمایند؟
البته دشمنان حق دارند که از ما افراطیون عصبانی باشند.چرا که با همه تلاشی که برای قطع و فراموشی ریشه ما شد ما هنوز در حال رشد و تکثیریم.بگذارید دشمنان ظاهر و باطن ما را احاطه کنند.بگذارید فضای رسانه ای کشور در اختیار لیبرالهای غرب پرست باشد.بگذارید اساتید و مسئولین سکولار در دانشگاهها جولان بدهند.بگذارید روح انقلاب و جهاد در مدارس ما بخشکد.بگذارید صدا و سیما،ما را که هیچ،حتی امام ما را هم تحریم کند.بگذارید سینمای ما پنجه به روی امام و انقلاب و ارزشهایمان بکشد. بگذارید ماهواره ها و سایت ها شبانه روز سم پاشی کنند.اما مگر ریشه ما قطع شدنیست؟مگر فرزند، پدران و اجداد خود را فراموش میکند؟مگر هر چه کردند نور پیامبر و امیرالمومنین و سیدالشهدا خاموش شد و یا برعکس،عالمگیر شد؟ذره ای ازآن نور برای هدایت همه خاق کافیست و ما با همان اندک نوری که به ارث برده ایم،پدران خود و راه آنان را بازمیشناسیم
و چه کوته فکرید که گمان میکنید ما بی ریشه هستیم و دوران ما تمام شده و تلاش میکنید که آن دوران دیگر بازنگردد!سر خود را بالا بگیرید.نگاهی به سایه سر خود بیاندازید.نیک بنگرید که شما هم زیر سایه مقتدا و پدر و رهبر ما زندگی میکنید و نفس میکشید و تا او هست:ما هم هستیم.تو گویی خداوند متعال این آیه را در وصف شما نازل کرده است:
يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُون
می خواهند نور خدا را به دهانهايشان خاموش کنند ولی خدا کامل کننده ، نورخويش است ، اگر چه کافران را ناخوش آيد