حالا اگر آمریکا آمده و خودش را دارد با داعش درگیر میکند، میتواند یک بازی چند منظوره باشد؛ یعنی آمریکا میتواند با مداخله حداکثری خود در منطقه این پیام را به ایران بدهد که شما مجبورید برای حل مسائل بحرانی منطقه من آمریکا را به رسمیت بشناسید و بیایید مذاکره و تعامل کنید و اصل این مذاکره و تعامل برای او یک مسئله است. از طرف دیگر آمریکا میتواند ضمن تأمین این هدف به نام همکاری با دولت عراق نیروهای خودش را به عراق بیاورد و جای پای خود را در عراق تثبیت کند.
به گزارش روراستی، با توجه به گسترش فعالیتهای تکفیری و ازدیاد جریانهای افراطی مذهبی در منطقه خاورمیانه و متأثر شدن صحنه اجتماعی و سیاسی منطقه و جهان از فعالیتهای گروه خلافت اسلامی موسوم به داعش با حجتالاسلام رهدار به گفتوگو یی با خبرگزاری تسنیم ضمن بررسی ریشههای شکلگیری این گروه از لحاظ تاریخی و مذهبی و مروری بر جریانهای افراطی در طول تاریخ اسلام و قرائتهای مختلف وهابیت و نسبت آن با دیگر گروههای فکری و سیاسی، به جنبههای مختلف بروز و ظهور جریان داعش همچون زمینهها، ماهیت، نقش عوامل بیرونی و اهداف و چشمانداز پیش روی این گروه افراطی پرداختهاست. گفتوگو در ادامه میآید:
تسنیم: شما در ابتدای گفتوگو از دو رویکرد در تحلیل مسئله داعش سخن گفتید. رویکرد اول رویکرد تاریخی ـ مذهبی بود که اگر بخواهیم مروری بر آن داشته باشیم، بر اساس رویکرد اول شما از گروههای افراطی در طول تاریخ اسلام یعنی خوارج، غلات و ناصبیها سخن گفتید. ریشههای ناصبیگری را هم توضیح دادید و بعد به تفاوتهایی که میان قرائتهای مختلف از وهابیت در دوره معاصر وجود دارد و نسبت آن با جریان اخوان المسلمین اشاره کردید. شما به این نکته نیز اشاره کردید که با تکیه بر تجربه تاریخی هم معتقدید که داعش جایگاه مستقر و باثباتی در درون جامعه اسلامی نخواهد یافت.
اکنون مناسب است که به تحلیل این مسئله با رویکرد دوم بپردازیم و سخن را از مرز مبانی اعتقادی و ریشههای مذهبی فراتر ببریم و شما توضیحات خود را درباره دلایل شکلگیری این گروهها از منظری جامعهشناختی و تاریخی ارائه کنید و همچنین ارزیابیای فعالیتها و اقدامات آنها از این منظر داشته باشید.
شباهت داعش و بعثیها در دوره صدام
به نظر من در ذیل رویکرد جامعهشناسی تاریخی سیاسی یکی از مسائلی که میتواند مطرح شود مسئله ترکیب نیروی انسانی این جریان است. مشخصاً جریان داعش عمده نیروی انسانیاش همان بعثیهای دوره صدام هستند و تعداد قابل ملاحظهای از آنها هم مبارزین قفقازی و چچنی هستند و معدودی هم ممکن است از بعضی کشورها مثل پاکستان، افغانستان یا احیاناً کشورهای عرب ممکن است به آنها ملحق شده باشند؛ که البته تعداد کمی هستند و بدنه و استوانه انسانی جبهه داعش را عمدتاً بعثیهای زمان صدام و چچنیها و قفقازیها شکل میدهند. هر دوی این بعثیها و چچنیها تاریخی دارند که تأمل در تاریخ آنها و شکلگیری شخصیت این آدمها ما را به شناخت ماهیت جریان داعش نزدیک میکند.
ددمنشیهای داعش متکی بر رویکرد مذهبی آنها نیست
ما امروزه شاهد ددمنشیهایی از جریان داعش هستیم که سابقه تاریخی ندارد؛ نوعی توحش که شاید پیش از این فقط در فیلمها برای ما قابل تصور بود و امروز علناً و عملاً داریم میبینیم که توسط داعش دارد صورت میگیرد. من به گمانم جریان داعش در این نوع ددمنشیهای خود متکی و مبتنی بر قرائت مذهبی خود نیست؛ یعنی سخت است که ما بپذیریم که قرائت ابوبکر بغدادی از مثلاً متن اسلام، ولو به عنوان یک قرائت غلط، است که به او اجازه میدهد که فرض کنید یک کودک دوساله را به فجیعترین شکل ممکن شهید کند. بعید میدانم! هر چند یا خود آنها یا کسانی که خواستهاند آنها را توجیه مذهبی کنند تحلیلهایی این چنینی ارائه کرده باشند.
تسنیم: شاید استناد شود به آیه معروف «واعدوا لهم ما استطعتم» در آن جا که میگوید «ترهبون به عدو الله». در این جا گفته میشود که شما در استطاعت و قوتی که پیدا میکنید رویکردتان باید این باشد که دشمنان خدا را بترسانید. بر این اساس جریان داعش، هر چند به شکل ناموجه، میتواند ادعا کند که عامل ترویج، نفوذ و صدور خود را همین ایجاد رعب و ترس قرار داده است.
من هر چند نتوانم برای این نکته که ددمنشیهای داعش متکی بر رویکرد مذهبی آنها نیست دلیلی بیاورم اما باز هم اصرار دارم که این نکته را حداقل به لسان تحلیل بگویم. مجموعه برداشت من از این رفتارهای داعش این است که این رفتارها ضرورتاً مستند به قرائت و برداشت آنها از دین نیست و باید به گونه دیگری تحلیل شود. این رفتارها را دقیقاً باید در حوزه جامعهشناسی تاریخی تحلیل کرد و خیلی راحت میتوانیم حداقل با بازخوانی ددمنشیهای دوره صدام توسط بعثیها یک مقدار به این تحلیل نزدیک شویم. در هر حال بعثیها در دوره صدام نمونههای متعددی از توحش را حتی نسبت به مردم خودشان تجربه کرده بودند. من از بعضی از این دوستان سپاه بدر در عراق خاطراتی را راجع به توحش بعثیها شنیدهام… مثلاً فرض کنید یک کودک را در جلوی چشم پدر و مادرش زنده زنده به سیخ میکشیدهاند و کباب میکردهاند و بعد پدر و مادر او را مجبور میکردهاند که از گوشت فرزند خود بخورند. اینها همین آدمها هستند که الان مخصوصاً بعد از این که در انقلاب کشور عراق جریان صدام ساقط شد و خیلی از آنها تار و مار شدند و بعضی تبعید، زندانی و یا فراری و بعضی کشته شدند، الان بعد از آن محنتی که کشیدهاند، به دلایلی دوباره قدرت به دست آنها افتاده است و میخواهند آن زهرچشم قبلی خودشان را از ملت عراق بگیرند.
جریان چچنیها را هم اگر مطالعه کنیم متوجه میشویم که اینها در چچن و در داغستان تجربه برخورد خیلی غلط یا خیلی حاد و تندی را در آن کشورها داشتهاند. من در سفر مطالعاتیای که در چند سال قبل به روسیه داشتم یک فرصت محدودی را راجع به این اندیشههای افراطی مذهبی در چچن و داغستان مورد مطالعه قرار داده بودم. همان جا حس کردم و متوجه شدم که حتی اگر قرائت اینها از اسلام یک قرائت تقریباً نادر و یک قرائت تند و خیلی خشن است. بماند که وقتی زندگینامه حداقل چهرههای شاخص چچنیهای داعشی را، برای مثال زندگینامه ابوعمر چچنی را، مورد مطالعه میدهیم متوجه میشویم که این فرد محنتها و رنجها و بیمهریهایی در خانواده، در فامیل و در شهر و کشور خود کشیده و جبران هم نشده است. همه آنها الان به شکل عقدههای روانی باعث شده است که از او یک شخصیت واقعاً عقدهای و انتقامجو پدید بیاید.
پس بنابراین با توجه به حوزه ترکیب انسانی گروه داعش باید عرض کنم که اینها ترکیبی از اکثریت بعثی و اقلیت چچنی هستند که هر دوی اینها یک نمونههای خیلی خشنی را در تاریخ سیاسی خودشان تجربه کردهاند و به نمایش گذاشتهاند و ضرورتاً هم این خشونت استناد به دین ندارد.
تسنیم: البته در بین آنها مهاجرین خاورمیانهای که در کشورهای اروپایی زندگی کردهاند هم وجود دارد.
بله، این افراد هم هستند اما کماند و غالب آنها همین گروههایی هستند که عرض کردم. در واقع رهبری در جریان داعش در دست بعثیها و چچنیهاست و بقیه سربازند. از پاکستان، افغانستان، بعضی از کشورهای عربی و حتی کشورهای اروپایی، آنهایی که عمدتاً قبلاً در جبهه النصره یا در جبهه الاسلامیه در سوریه فعالیت میکردهاند و بعداً بعضی از آنها به داعش ملحق شدهاند، اینها کسانی هستند که در مقیاس پیاده نظام داعش هستند و سربازند. من حداقل در پژوهشی که راجع به رهبران داعش داشتم و میخواستم در جایی طرح کنم، در بین رهبران آن فرض کنید از آدمهایی که از اروپا آمده باشند، یا از افغانستان و پاکستان، ندیدم و همان طور که گفتم عمده رهبری داعش را بعثیها و چچنیها به عهده دارند.
نسبت کشورهای منطقه و غرب با داعش/ آمریکا از وجود داعش چه سودی میبرد؟
تسنیم: خب اگر از این بحث عبور کنیم، سؤال بعدی میتواند این باشد که تا چه حد وجود این گروهها و شکلگیری و ظهور جریانهای افراطی را معلول دشمنان بیرونی و عوامل خارج از جهان اسلام میدانید؟
ظهور و بروز این جریانها ضرورتاً وابسته به وجود یک دشمن بیرون از عالم اسلام و علیه اسلام نیست. حتی مشخصاً در زمان ما اگر آمریکایی نباشد، اسرائیلی نباشد و غربی نباشد باز هم به نظرم درون جهان اسلام آدمهای متعصب جاهلی هستند که بتوانند به نام دین قرائتهایی را ارائه بدهند که خروجی آنها و نتایج آنها علیه دین شود.
تسنیم: در هر صورت نقش حامیان منطقهای و بینالمللی را در فعالیت گروه داعش چگونه ارزیابی میکنید؟
خب بالاخره یک جریان بیتبار و نوظهور نمیتواند بدون اتکا به قدرتهایی بیرون از قلمرو که ادعای حکومت در آن را دارند، بتوانند فرض کنند که ثبات و دوامی داشته باشند. برای مثال الان گفته میشود که داعش دارد نفت موصل را صادر میکند. خب بالاخره صدور یک مسئله دوطرفه است و یک کسی صادر میکند و یکی میخرد. کشورهایی هستند که دارند این نفت را میخرند و با این خریدنشان دارند از آن حمایت میکنند.
تسنیم: خب این حمایت به نظر شما با چه انگیزه و با چه اهدافی صورت میگیرد و داعش به عنوان گروهی که تقریباً هیچ وجهه مثبتی در منطقه و جهان ندارد، چگونه میتواند به این حمایتها امید ببندد و دل در گرو نتایج این حمایتها داشته باشد؟
ببینید از چهار پنج سال قبل، در مقیاس بینالمللی کشورهای غربی و آمریکایی به این نتیجه رسیده بودند و تحولات قدرت در درون منطقه خاورمیانه هم مقتضی این مسئله بود که بگویند ما به یک صورتبندی سیاسی جدیدی در منطقه نیاز داریم. طرح این صورتبندی جدید را اگر به خاطر داشته باشید در آن طرحنامه طرح خاورمیانه بزرگ یا خاورمیانه جدید مطرح کردند. در خود خاورمیانه هم در سالهای اخیر بعضی از کشورها یک نوع ظهوری در حوزه دیپلماسی و قدرت داشتند که برای آنها هوس برانگیز بود و به ذهنشان زد که میتوانند یک نقش فعالتری را در عرصه منطقه ایفا کنند؛ کشورهایی که پیش از این چنان نقشی را نداشتند؛ کشورهایی مثل ترکیه و مثل قطر. خب علاوه بر اینها قدرتهای سنتی منطقه، یعنی ایران و عربستان هم بودند. ایران و عربستان تقریباً از زمان دیرتری مدعی قدرت منطقهای هستند، اما کشورهایی مثل قطر و امارات و ترکیه کشورهای مدعی جدیدی هستند. اینها در این تلاش مبتنی بر هوس قدرت گروههایی را شکل دادند و از گروههایی حمایت کردند. مستحضر هستید که تقریباً جبهه النصره در دو سال اول ظهور خود تقریباً عمده هزینه خود را از قطر دریافت میکرد. در واقع برخلاف آن چه که گفته میشود که این جریانها را عربستان دارد حمایت میکند، این گونه نیست و عربستان به طور مشخص از آن جبههای حمایت میکرد که در سوریه به نام جبهة الاسلامیه خوانده میشد. این جبهه را آقای بندر بن سلطان تأسیس کرد و اتفاقاً هم خیلی کار این جبهه نگرفت و به آن چه میخواستند نرسید. اما جبهه النصره عمدتاً توسط ترکیه و قطر حمایت میشد. داعش هم در ابتدا توسط قطر و کشورهای حوزه خلیج فارس حمایت مالی شد و البته بعداً هم عربستان و حتی آمریکا و غرب حمایتهایی از آن کردند.
اما من به نظرم باید بین حمایت مالی از جبهه داعش با حمایت سیاسی از آن تفکیک قائل شد. ممکن است یک کشوری مانند آمریکا یا کشورهای غربی هیچگاه از داعش حمایت مالی نکرده باشند، اما حمایت دیپلماتیک کردهاند و مثلاً دیر علیه آنها موضعگیری کردهاند و یا موضعگیریای که الان علیه داعش دارند به شدت در افکار عمومی مورد تردید است و همه دارند این سؤال را میپرسند که چرا آمریکا در قضیه جبهه النصره به نفع بشار اسد، داخل سوریه ورود پیدا نکرد اما الان علیه داعش در عراق ورود پیدا کرده است؟ آیا غیر از این است که از آن مرحلهای که جبهه داعش برای منافع خود آمریکا خطرآفرین شد آمریکا تصمیم گرفت که مداخله کند؟
تسنیم: مسئله حامیان داعش مسئلهایست که جا دارد با دقت بیشتری مورد مطالعه قرار بگیرد. شما از مسئله صورتبندی جدید سیاسی در منطقه خاورمیانه سخن گفتید. داعش هم نقشه جدیدی را برای خاورمیانه ارائه کرده است و میگوید که برای رسیدن به چنین چیزی میجنگد، اما چگونه در عالم واقع حامیان این گروه میتوانند به اقدامات این جبهه برای تغییر مرزها در خاورمیانه و حتی جابجا کردن قدرتهای شکل گرفته در منطقه امید ببندند؛ در حالی که با این کار خود را در تیررس افکار عمومی دنیا قرار میدهند؟
این درست است که این حمایتها بالاخره هزینههای بینالمللی برای این حامیان دارد اما لابد این وسط چرتکه زدهاند. در واقع باید بحث حمایت از داعش را در ذیل شکلگیری تضاد منافع در منطقه تحلیل کرد. در واقع کشورهای مختلف منطقه یک منافعی را احساس میکنند و منافع اینها الان متضاد شده است و هر کدام اینها یک گروهی را میخواهند راه بیندازند و جلو بیاورند و حمایت کنند. این گونه است که در گیر و دار این جریانات گروهی مانند داعش شکل میگیرد.
البغدادی: اولویت ما مقابله با اسرائیل نیست، مقابله با شیعه است
تسنیم: خب به نظر شما اگر داعش آن سان که دارد ادعا میکند فرض کنید به ادعاهای خودش دسترسی پیدا کند و همین قلمرو جغرافیایی را که ابوبکر البغدادی اعلام کرده است، به دست بیاورد، آنها در مرحله بعد به دنبال چه چیزی خواهند بود؟ آیا حامیان این گروه به نظر شما به همه اینها اندیشیدهاند؟
ببینید در مورد این مسئله، این نکته خیلی جدی است که مثلا آقای ابوبکر البغدادی رسماً در آستانه روز جهانی قدس امسال اعلام کرد که اولویت ما اسرائیل نیست و اولویت ما شیعه است. خب قطعاً از یک چنین جریانی باید اسرائیل حمایت کند و حتی آمریکا حمایت کند. حالا اگر آمریکا آمده و خودش را دارد با داعش درگیر میکند، میتواند یک بازی چند منظوره باشد؛ یعنی آمریکا میتواند با مداخله حداکثری خود در منطقه این پیام را به ایران بدهد که شما مجبورید برای حل مسائل بحرانی منطقه من آمریکا را به رسمیت بشناسید و بیایید مذاکره و تعامل کنید و اصل این مذاکره و تعامل برای او یک مسئله است. از طرف دیگر آمریکا میتواند ضمن تأمین این هدف به نام همکاری با دولت عراق نیروهای خودش را به عراق بیاورد و جای پای خود را در عراق تثبیت کند؛ جایگاهی که در دولت نوری المالکی تقریباً داشت سست میشد و به این روش میتواند دوباره تقویت شود.
از طرف دیگر آمریکا میتواند حتی به دیگر کشورهای حامی جریان داعش مثل قطر و ترکیه و عربستان و کشورهای حوزه خلیج هم بگوید که وقتی من هستم دیگر شما خیلی طرفی نمیتوانید ببندید. به تعبیری که شاید بسیار هم به جا باشد میتوان گفت که آمریکا از این طریق میتواند روی حمایتهای اقتصادی کشورهای مذکور و روی اوجگیری آنها موجسواری کند.
تسنیم: به نظر شما هدف بلندمدتی که با فعالیتهای گروه داعش پیگیری میشود، چیست؟ آیا اساساً چنین هدفی وجود دارد؟ افق و چشمانداز این گروه را تا کجا میبینید؟
اهداف متعددی را میشود در تحلیل این جریان برشمرد اما قضیه این است که در این ماجرا، به لحاظ سیاسی، آن رویکرد خیلی قدیمی استعمار کلاسیک مبنی بر این که تفرقه بینداز و حکومت کن به راحتی دارد کلید میخورد. به تعبیر دیگر، در هر حال جریان داعش جریانی است با خاستگاه جهان اسلام و این جریان وارد یک منطقه کاملاً بحرانخیز در دل خاورمیانه شده و ادعاهایی دارد که ظاهراً ادعاهایی فراتر از ضدیت با شیعه است و حتی ابایی ندارد از این که برای نیل به اهداف خود، با تسنن درگیر شود و منطق گفتوگوی سیاسی جدیدی را داعیهدار شود و طرح کند. در این شرایط کف قضیه این است که برای کشورهایی مثل آمریکا و مثل دولتهای اروپایی، مسئله تفرقه بینداز و حکومت کن در این قضیه دارد تأمین میشود.
اگر در مورد چشمانداز گروه داعش باز دوباره تحلیل خود را بر اساس کف قضیه مبتنی کنیم باید گفت که حداقل قضیه داعش قضیه جنگ اسلام علیه اسلام است؛ یعنی شکلگیری یک جریان به نام اسلام علیه دیگر جریانهای اسلامی. این ماجرا برای کشورهای اروپایی و آمریکایی حکم و مصداقی جز برد برد ندارد. به تعبیر دیگر برای آنها یعنی برای آمریکا و غربیها فرق نمیکند که کدام طرف ببرد و هر کدام که ببرد آنها قطعاً ضرر نکردهاند.
الان معضل خیلی جدی این است که به هر حال قضیه داعش دارد یک قرائت کاملاً جدید و انشقاقی در میان جهان اسلام مطرح میکند و با رویکردی افراطی که فراتر از ضدیت با شیعه است دارد عمل میکند و میتواند حتی در جهان اسلام سنی هم نوعی انشقاق ایجاد کند. در واقع میخواهم بگویم که کف مسئلهای که تحت عنوان داعش ما با آن مواجه هستیم این است که یک جریانی دارد شکل میگیرد که این جریان علیه خود اسلام است.
تردستی آمریکا و غرب در فضای غفلت نیروهای تأثیرگذار خاورمیانه
تسنیم: همچنان که شما در ابتدای گفتوگو اشاره کردید یک ویژگی مشترک گروههای افراطی مقبول نیفتادن آنها در بین عموم مسلمانان و حتی طرد شدن توسط آنهاست. با استفاده از صحبتهای خود شما میگویم که همین امر موجب شده است که این گروهها نتوانند خود را به عنوان یک جریان سیاسی غالب و مستقر مطرح کنند؛ مگر این که حمایتهای مالی خاصی بتواند آنها را سر پا نگه دارد. اما خب به نظر میرسد که در نهایت و با توجه به گفتاری که باز شما اشاره کردید یعنی «للباطل جولة و للحق دولة»، افقی پیش روی این جریانها نمیتوان دید. نظر شما در مورد چشمانداز و افق پیش روی این جریانها با وجود حمایتهایی که ممکن است از آنها صورت بگیرد، چیست؟
باید گفت که متأسفانه در فضای غفلت نیروهای تأثیرگذار منطقهای مثل عربستان، مثل ایران، مثل ترکیه، تا حدودی در فضای غیاب آگاهی اینها، جریان غرب و آمریکا آمده است و یک تردستی بازی کرده است و آن این است که آمده است و مسئلهای را که در جهان اسلام معضل نبوده است یا اگر هم معضل بوده است معضل حل شدهای بوده است به معضل تبدیل کرده است. برای مثال مسئله کردها در منطقه تقریباً مسئله حلشدهایست؛ معضل هست اما حل شده است. حتی همین بحثهای شیعه و سنی در جهان اسلام معضل هست اما معضل حل شدهایست و الان نخبگان جهان اسلام، شیعه و سنی به این عقلانیت رسیدهاند که این نزاعهای مذهبی دودش در نهایت به چشم خودشان میرود و مقرون به صرفه نیست. بنابراین اینها معضل هست اما معضلات حل شده است. این زرنگی آمریکا و اروپاست که چیزهایی را که در جهان اسلام معضل نبوده یا معضل حل شده بوده است، به ابزاری تبدیل کرده است برای پاسخ دادن و رفع بعضی از چیزهایی که به معنی دقیق کلمه در قلمرو خود آنها معضل است.
واقعیت قضیه این است که درصدی از مجاهدینی که اینک در جبهه النصره، در جبهةالاسلامه، در جبهه داعش و … دارند عمل میکنند در صدی از آنها اروپایی و آمریکایی هستند؛ نه فقط ساکن اروپا، بلکه شهروندان درجه یک اروپا و آمریکا که متولدین اروپا و امریکا هستند و کسانی هستند که تابعیت اروپایی و آمریکایی دارند. این کسان با همین تفسیرها و قرائتهای افراطی مذهبی خودشان قطعاً نخستین چالش و معضل را میتوانستند درون مرزهای خود اروپا و آمریکا به وجود بیاورند. با دامن زدن به جبهههایی مثل داعش و النصره و … در منطقه خاورمیانه، آمریکا و اروپا این تردستی را باز کردند که توانستند به نام جهاد و مبارزه این افراطگرایان بومی و شهروند خود را از خاکهایشان به نام جهاد اخراج کنند و به این منطقه بیاورند. آنها از این طریق هم منطقه را به آشوب میکشانند تا بتوانند به صورت دیالکتیکی جای پای خود را در منطقه بیشتر تثبیت کنند و هم به نوعی این افراط را از درون مرزهای خود به دور میکند. آنها به نسبه موفق هم شدهاند و متأسفانه تا زمانی که نیروهای تأثیرگذار منطقهای، اعم از شیعه و سنی، به این قضیه وقوف پیدا نکنند و آگاهی پیدا نکنند، این کلاه گشاد همچنان بر سر جهان اسلام توسط دنیای غرب و اروپا خواهد رفت.
نسخه درمان داعش باید جهان اسلامی باشد نه اروپایی یا آمریکایی
من به تنها چیزی که میتوانم امید داشته باشم و آرزو میکنم که اتفاق بیفتد همین حداکثری شدن یا فعال شدن ظرفیت عقلانیت اسلامی است. در واقع این معضل باید به نحو درونی حل شود و راه حل و نسخه درمان باید جهان اسلامی باشد نه اروپایی یا آمریکایی. راه حل این نیست که فرض کنید آمریکا لشکرکشی کند و عدهای از داعش را بکشد و آنها را سر جایشان بنشاند. راه حل این است که نخبگان فکری و نخبگان مذهبی و نخبگان سیاسی، دولتمردان ما و نیرورهای تأثیرگذار منطقه، واقعاً به این باور برسند که این تیپ رویکردها و این نوع اختلافها نه تنها برای اینها سودی ندارد بلکه ضرر دارد و ضرر آن هم به صورت حداکثری معطوف به خودشان خواهد بود. راه حل به نظر ما این است و امیدواریم که این اتفاق بیفتد.