یک زندانی سیاسی انقلابی اهل رفسنجان می گوید: ما بعد از دستگیری فهمیدیم که ساواکی ها اصلا بینش سیاسی ندارند و حتی کودن هستند و اکثر دوستان آنها را دربازجویی ها دست انداخته بودند، حتی بازجوها خودشان حرف های ضد نقیض میگفتند ! یک بار قرآن را قبول نداشتند ! دفعه بعد میگفتند قسم قرآن بخورید.
در زمان دستگیری دوستان، خصوصا حاج آقا ملکی بسیاری از مسائل لو نرفت و فقط یک سری مسائل سطحی، چون دستگیری ها در چند مرحله صورت گرفت. حاج آقا میگفتند چه بگویید وچه نگویید، اصولا شخص بازجوی زندانی سیاسی ، خودش نیز باید سیاسی باشد، ما بعد از دستگیری فهمیدیم که ساواکی ها اصلا بینش سیاسی ندارند و حتی کودن هستند و اکثر دوستان آنها را دربازجویی ها دست انداخته بودند، حتی بازجوها خودشان حرف های ضد نقیض میگفتند ! یک بار قرآن را قبول نداشتند ! دفعه بعد میگفتند قسم قرآن بخورید.
بخاطر دارم در جلسه ای که در منزل شهید بزرگوار آیت الله سعیدی در تابستان ۱۳۵۲ بود، یکی از بزرگواران از روی مزاح فرمودند: هرکس بخواهد کار سیاسی کند، خوب است ابتدا یک سری به زندان ساواک برود ( منظورشان درک حماقت ساواکی ها بود )، اگر همه مسائل لو رفته بود قطعا حاج آقا ملکی اعدام شده بود.
فردی بنام سرهنگ سعیدی که قبلا رئیس دادگاه های نظامی کرمان بود و بعد از بازنشستگی وکیل دادگاه های نظامی شد، در دادگاه بدوی به من پیشنهاد مبلغی بعنوان حق الوکاله داد، من قبول کردم، بدون خواندن پرونده گفت «میگویم تورا تبرئه کنند»، با تعجب پرسیدم می شود؟ گفت همه از خودیم! غلط می کنند، در دادگاه تجدید نظر، گفتند که را بعنوان وکیل معرفی میکنی؟ گفتم جناب سرهنگ سعیدی ! گفتند نه یکی دیگر را بگو ! گفتم خیر فقط ایشان، یکی از افسران ابرویی بالا انداخت که لجبازی نکن گفتم هرکه را شما میفرمائید، آنها یکی دیگر را پیشنهاد دادند ومن هم قبول کردم، بعد از ملاقات با او فهمیدم، سرهنگ سعیدی چون قبلا رئیس اینها بوده، حق الوکاله را خودش برمی دارد! ولی این آقا با قضات تقسیم میکند! ساواک و دادگاهایشان بی شباهت به هم نبودند، دیگر بستگی به شانس طرف و شرایط داشت.
شب ۲۱ماه رمضان با هماهنگی یکی از نگهبانان که انسان شایسته ای بود، مراسم احیاء برگزار کردیم و در آن جلسه برای سلامتی و پیروزی امام دعا کردیم.
جلسه لو رفت، معاون ساواک که آدم رذلی بود، به زندان آمد و بنای فحاشی را گذاشت و گفت «من چطور این گزارش را رد کنم»، من گفتم “گزارش نکن ” با فحشی که داد گفت: بد نگفتی ! دیگر نمی دانم چه کرد ؟ اینها بودند جان فدائیان سلطنت !
انتهای پیام/