پشت پرده اقدام خطرناک مبارزان رفسنجانی در دوران ستمشاهی/ ماجرای شب احیا در زندان چه بود؟

  • شناسه خبر: 68142
پشت پرده اقدام خطرناک مبارزان رفسنجانی در دوران ستمشاهی/ ماجرای شب احیا در زندان چه بود؟

مبارز انقلابی رفسنجانی می گوید: وی ادامه می‌دهد: با توجه به اینکه همه ما در انفرادی بودیم یک شب که شیفت رضایی بود از او خواستیم اجازه دهد مراسم احیا برگزار کنیم و دعای جوشن کبیر بخوانیم، گفت اشکال ندارد ولی رعایت کنید که موضوعی پیش نیاید. ما را از بندهایمان بیرون آورد درب یک اتاق را باز کرد و همگی داخل آن اتاق رفتیم و نوبتی دعای جوشن کبیر را خواندیم و قرآن سرگذاشتیم و در پایان هم برای سلامتی امام خمینی دعا کردیم و با همان حالت دل شکسته گفتیم خدایا ریشه ظلم را برکن.

مبارز انقلابی رفسنجانی می گوید: وی ادامه می‌دهد: با توجه به اینکه همه ما در انفرادی بودیم یک شب که شیفت رضایی بود از او خواستیم اجازه دهد مراسم احیا برگزار کنیم و دعای جوشن کبیر بخوانیم، گفت اشکال ندارد ولی رعایت کنید که موضوعی پیش نیاید. ما را از بندهایمان بیرون آورد درب یک اتاق را باز کرد و همگی داخل آن اتاق رفتیم و نوبتی دعای جوشن کبیر را خواندیم و قرآن سرگذاشتیم و در پایان هم برای سلامتی امام خمینی دعا کردیم و با همان حالت دل شکسته گفتیم خدایا ریشه ظلم را برکن.

به گزارش روراستی، رفسنجان یکی از شهرهای انقلابی استان کرمان است که آوازه انقلابیونی که تا پای جان پای انقلاب ماندند در سراسر ایران پیچیده است، از جوانانی که سینه خود را سپر گلوله‌های ساواک کردند تا روحانیونی که خانه‌های خود را پایگاه انقلاب قرار دادند، جوانانی که وقتی فهمیدند امام به میهن بازمی‌گردد درس و مدرسه را رها کردند و خود را به سختی به تهران رساندند تا در جمع استقبال کنندگان از خمینی کبیر قرار گیرند تا زنان و مردانی که در تظاهرات علیه رژیم ستمشاهی آرام و قرار نداشتند و همواره در صف بودند.

در گیر و دار انقلاب خیلی از افراد هم دستگیر می‌شدند و به زندان می‌افتادند و زیر شکنجه قرار می‌گرفتند اما هرگز دست از هدف والای خود برنداشتند و در خط امام بوده و هستند.

یکی از انقلابیون رفسنجانی، حمیدرضا توکلی است مردی که از آموزش و پرورش دوران پیش از انقلاب هم اخراجش کردند اما دست از امام برنداشت.

پای صحبت‌های شیرین و سراسر درس‌آموز این مرد بزرگوار نشستیم تا خاطراتی از دوران مبارزاتش علیه رژیم شاه را بشنویم؛

جمعی در حدود هفت، هشت، ده نفر بودیم، همیشه با حاج‌محمدرضا ملکی همراه بودیم، شهید سجادی که آدم وارسته‌ای بود نیز در تیم ما بود روی دیوارها شعار می‌نوشتیم و اعلامیه‌های امام را پخش می‌کردیم تا اینکه شهریور ۵۰ توسط ساواک بازداشت شدیم. کسی نمی‌دانست کجا هستیم، به ماه رمضان خوردیم. شیفت ساواکی‌ها روزی چندبار عوض می‌شد، اکثرا آدم‌های بی‌رحمی بودند، یکی از مأموران که از بقیه بهتر بود ما را راهنمایی می‌کرد که در بازجویی‌ها چه بگوییم که اوضاع‌مان بدتر نشود. او رضایی نام داشت و بعد از انقلاب افسر شد و الان بازنشسته شده است.

وی ادامه می‌دهد: با توجه به اینکه همه ما در انفرادی بودیم یک شب که شیفت رضایی بود از او خواستیم اجازه دهد مراسم احیا برگزار کنیم و دعای جوشن کبیر بخوانیم، گفت اشکال ندارد ولی رعایت کنید که موضوعی پیش نیاید. ما را از بندهایمان بیرون آورد درب یک اتاق را باز کرد و همگی داخل آن اتاق رفتیم و نوبتی دعای جوشن کبیر را خواندیم و قرآن سرگذاشتیم و در پایان هم برای سلامتی امام خمینی دعا کردیم و با همان حالت دل شکسته گفتیم خدایا ریشه ظلم را برکن.

توکلی با اشاره به اینکه این ماجرا لو رفت و بعداز ظهر بود که معاون ساواک که یک آدم تندخوی خشنی بود ما را به دفتر فراخواند و با فحاشی داد می‌زد « من این مطلب را چگونه گزارش کنم که مخالفان شاه آمدند داخل زندان احیا گرفتند و برای خمینی دعا کردند و شاه را نفرین کردند».

وی ادامه می‌دهد: این افسر ساواکی همان‌طور که داد و فریاد می‌کرد، من به او گفتم من بگم؟، گفت بگو، گفتم اگر ممکن است شما اصلا گزارش نکنید هم خودتان راحتید هم ما… و سرش را روی دستش گذاشت و دوتا فحش هم داد و گفت حرف بدی نزدی.

توکلی افزود: بعد از انقلاب که اسناد را دیدم مشخص شد که این موضوع را گزارش نکردند و در پرونده ما ثبت نشده بود.

اما چند ماهی از بازداشت بچه‌های انقلابی رفسنجان گذشت و طی این مدت هر بار سه چهار ساعت تحت بازجویی قرار می‌گرفتند، توکلی می‌گوید: همین آقای رضایی به ما می‌گفت چه بگوییم.در حالی که ما اعلامیه چاپ می‌کردیم اما فکر می‌کردند ما فقط شعارنویسی کردیم.

آزادیخواهان جنوب‌شرق ایران شبکه رفسنجان

اعلامیه‌هایی که این جوانان انقلابی چاپ می‌کردند هم محتوای جالبی داشت که ساواک را بدجور به وحشت انداخته بود.

آقای توکلی اظهار می‌کند: اعلامیه‌ها را علیه شاه و جشن‌های شاهنشاهی چاپ می‌کردیم و زیر آن می‌نوشتیم «آزادیخواهان جنوب‌شرق ایران شبکه رفسنجان»، این جمله آنان را به وحشت انداخته بود که آیا این چه تشکیلات سازمان‌یافته‌ای هست که نمایندگی آن در رفسنجان چنین کارهایی انجام می‌دهد.

وی با بیان اینکه روی دیوارهای خیابان امام فعلی رفسنجان شعارهای مرگ بر شاه خائن و زنده باد امام خمینی می‌نوشتیم که این‌ها نسبت به جرایم دیگر ناچیز بود.

توکلی خاطره دیگری از دوران بازداشتش را نیز روایت‌گری می‌کند:

ما را به دادگاه نظامی کنار آموزش و پرورش کرمان بردند دادستان کل کشور که نظامی هم بود و بعدها توسط انقلابیون ترور شد آنجا بود، آن زمان یکی از افسران ترور شده بود و همه ترسیده بودند، وقتی یکی از افسران به دادستان گفت جناب سرهنگ چه خبر؟ گفت« فلانی از آن دنیا پیغام فرستاده گفته یکی‌یکی شما به حضور من مشرف می‌شوید».(فلانی همان فردی بود که ترور شده بود و آقای توکلی نامش را به خاطر نمی‌آورد)

در ادامه جریان دادگاه رفتن انقلابیون رفسنجانی، توکلی می‌افزاید: یک شخصی به نام سرهنگ سعیدی بعد از بازنشستگی‌اش پروانه وکالت گرفته بود و زمانی که می‌خواستند ما را محاکمه کنند، گفتند می‌توانید وکیل بگیرید، یک نفر به ما گفت آقای سعیدی را بگیرید هرچه بگوید افسران زیردست او بودند قبول می‌کنند.از سعیدی خواستیم وکالت ما را قبول کند و قبول کرد.

نه او از ما پرسید چه کار کردید و نه ما چیزی گفتیم، گفت من می‌گویم شما را تبرئه کنند و تبرئه شدیم.

در حالی که دادستان کیفرخواست مفصلی از ما خواند اما در نهایت با کاری که وکیل کرده بود تبرئه شدیم.

توکلی با بیان اینکه عمال شاه حتی به خود شاه هم وفادار نبودند؛ از نظامیان گرفته تا ساواکی‌ها، اظهار می‌کند: ساواکی‌ها احمق بودند و هیچ‌کدام بینش سیاسی نداشتند در حالی که اگر شم سیاسی داشتند و اگر شاه هزار نفر نیروی وفادار به خودش را تربیت کرده بود اینگونه سرنگون نمی‌شد. وقتی که اوضاع کشور شلوغ شد رجال سیاسی و نظامیان زودتر از شاه فرار کردند.

حالا دیگر آقای توکلی و دوستانش از زندان آزاد شده بودند و دوباره فعالیت‌های خود را از سر گرفتند.

فقیران امروز از پولدارهای آن زمان راحت ترند

توکلی در بخش دیگری از این گفت‌وگو با مقایسه‌ای به زمان پس از انقلاب با پیش از انقلاب می‌گوید: فقیران امروزی از پولدارهای آن دوران راحت‌تر زندگی می‌کنند. آن زمان پنکه و کولر نبود و کمتر کسی خودرو یا موتورسیکلت داشت. امروز سطح زندگی مردم بالا رفته، آن زمان حتی تولید مرغ در شهرستان نبود و هرکس در خانه مرغ داشت تخم‌مرغ آن را مصرف می‌کرد و تخم‌مرغ دو ریالی هم نمی‌توانستند تهیه کنند.البته امروز تورم هست که اگر مسؤولان درست عمل می‌کردند وضعیت زندگی مردم به‌مراتب بهتر از این بود.

توکلی به زرق و برق دورنمایی که در کشورهای خارجی هست نیز پرداخت، وی می‌گوید: اگر حقوق در کشورهای اروپایی به‌طور مثال ۱۰ هزار دلار باشد ۳ هزار دلار آن مالیات است و اجبارا باید بپردازند و آواز دهل شنیدن از دور خوش است.

توکلی اظهار می‌کند: قبل از انقلاب در رفسنجان شاید به اندازه انگشتان یک دست خیابان آسفالته داشتیم در حالی که امروز در دورترین روستاها آسفالت و دیگر امکانات به برکت انقلاب اسلامی وجود دارد و مردم باید قدردان این همه نعمت باشند.

وی با اشاره به اینکه عوامل ضدانقلاب داخلی و برخی کارگزاران به همراه کشورهای خارجی کاری می‌کنند که مردم از انقلاب برگردند، تصریح می‌کند: مردم ما برای شکم‌های‌شان انقلاب نکردند بلکه از کوچک شمرده شدن و غارت کشور خسته شده بودند.

این مرد انقلابی که اکنون پا به ۶۸ سالگی گذاشته و سینه‌اش پر است از خاطرات آن دوران اضافه می‌کند: برخی عوامل و کارگزاران باید کنار بروند و انقلابیون واقعی و افراد متعهد و متخصص روی کار بیایند تا این همه ظرفیت کشور برای خدمت به مردم به‌کار گرفته شود چراکه در این سال‌ها ثابت کردیم که می‌توانیم و از پس هر سختی برمی‌آییم.

وی خاطرنشان می‌کند: از لحاظ قدرت نظامی، جمهوری اسلامی ایران به‌قدری مقتدر است که لرزه به جان آمریکا و رژیم صهیونیستی انداخته و اگر این اقتدارنظامی نبود همین کشورهای کوچک مانند بحرین و امارات به کشورمان آسیب می‌زدند، بنابراین باید قدر این اقتدار را بدانیم و خدا را شکر کنیم.

صحبت‌های دلنشین آقای توکلی سراسر درس است، درس‌هایی از ایستادگی و پایمردی و ماندن پای آرمان‌ها و هنوز هم او وقتی نام خمینی را بر زبان جاری می‌کند آهی از وجودش برمی‌خیزد.

 

 

برچسب ها:
حمیدرضا توکلی رفسنجان ساواک مبارزات ستمشاهی
دیدگاه‌ها
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط روراستی منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
در جواب نظر :