عصر یک روز بهاری تعدادی از معلمان بازنشسته رفسنجانی دور هم جمع شدند تا به یاد دوران خدمتشان تجدید خاطره ای کرده و دیداری تازه کنند.
به گزارش روراستی، عصر یک روز بهاری در حالی که نمنم باران هم تن خشکیده زمین را تر میکند، ماشینها یکی پس از دیگری جلوی وعدهگاه آقامعلمها پارک میشوند.چهرهها اما متفاوت است، یکی همان جدیتی دارد که وارد کلاس درس میشد، آقامعلم دیگر با لبهای خندان به دورهمی میرسد.
آقای عسکری که سالها در مدارس رفسنجان زبان انگلیسی تدریس میکرده، ترتیب این دورهمی را داده است تا با همکاران قدیمی ساعتی با هم بگذرانند و حال و هوایی عوض کنند و این اولینبار نیست که او برگزارکننده این دورهمیست بلکه حتی در زمان کرونا هم دست از این کار برنداشته و وعده را به هم نزده است.
« مهدی عسکری هستم. هشت سال است که بازنشسته شدم. در دبیرستانهای رفسنجان زبان انگلیسی تدریس میکردم. گروه فرهخیتگان فرهنگی شامل بازنشستگان که تعدادی از آنها معلم خودم من بودند، را راهاندازی کردیم و هر چند وقت یک بار به خارج از شهر و به دامان طبیعت و کوه میرفتیم. در کنار این برنامه تصمیم گرفتیم سالانه یک یا دو مرتبه دورهمی بگیریم. دورهمی اول زمان کرونا در دبیرستان شهید انصاری روی حیاط مدسه برگزار شد و دورهمی بعدی را در دبیرستان فردوسی برگزار کردیم و این دورهمی سوم است.
هدفمان این است که یادی از همکارانی که بین ما بودند و الان نیستند، کنیم و همکاران بازنشسته که سالهای سال کنار هم مینشستند و همدیگر را ندیدند، دیداری تازه کنند. همکار داشتیم بیست سال همدیگر را ندیده بودند و این دورهمیها باعث شد همدیگر را ببینند».
وقتی پسر رئیس شرکت نفت برای آقامعلم نفت میبرد
آقامعلم که بانی این کار بزرگ شده و قدم بزرگی برای همکارانش برداشته خاطرهای هم از دوران خدمتش تعریف میکند. « اوایل استخدامم در شهرستان بم بودم. زمانی بود که نفت کوپنی بود. زمستان سردی بود نفت نداشتیم. یک روز به شرکت تعاونی رفتیم که گفتند نفت نداریم. پسر رئیس شرکت تعاونی شاگرد من بود. ساعت ده شب یک نفر درب خانه را میزد همان شاگردم با برادرش با یک ۲۰ لیتری نفت پشت در بودند. دانشآموزان قدیمی را که میبینم بارها شده در یک اداره، مغازه و مطب دکتر که رفتم جلو میآیند و خودشان را معرفی میکنند و خوشبختانه همه شاگردانم از من بهخوبی یاد میکنند. درس زبان درسیست که باید سختگیری در آن باشد و بچهها مرتب دروس را تکرار کنند تا در ذهنشان بماند».
عسکری در پایان دعا میکند انشاءالله بتواند هرسال این دورهمی را برگزار کند.
۱۰ دانشآموز ریاضی که پزشک شدند/ سه سال به این ده نفر درس زیست دادم
یکی دیگر از معلمان این خطه که بازنشسته شده آقای باقرینسب است. او دبیر زیستشناسی بود و سال ۷۸ بازنشسته شده است. «سه ماه بعد از بازنشستگی دچار مشکل قلبی شدم. علیرغم اینکه تقاضای زیادی برای تدریس داشتم بهعلت عمل قلب باز موفق به تدریس نشدم، به کار کشاورزی مشغول هستم و با مؤسسات خیریه هم همکاری دارم. یکی از زیباترین خاطراتم در زمان تدریس در دبیرستان مطهری بود. ده نفر از دانشآموزانم که رشته ریاضی بودند درخواست داشتند زیست را به آنها درس بدهم. سه سال با این ده نفر کار کردم و الحمدالله هر ده نفر پزشکی قبول شدند.دکتر طهماسبی از فوقتخصصهای گوارش، دکتر پارسینژاد، دکتر کسایی متخصص قلب، دکتر غلامرضاپور متخصص داخلی و بقیه را که به خاطر ندارم همان دانشآموزانی بودند که به آنها درس زیست دادم و خوشحالم همه این بچهها موفق شدند و در رشته مورد علاقهشان قبول شدند. گاهی شماره تلفن دانشآموزانم را پیدا میکنم و با آنان تماس میگیرم.دوران تدریس با هیچ شاگردی مشکل نداشتم تا جایی که میشد، ارفاق هم میکردم».
این معلم مهربان و خوشرو به اذعان خودش اگر بازهم برگردد همین رشته زیست را انتخاب میکند چراکه علاقه شدیدی به این درس دارد. او سال ۱۳۷۴ در حالی که کتابهای تست تغییر کرده بود، تعداد سه کتاب ۶۰۰ تستی با هزینه خودش چاپ کرده بود تا بچهها بهراحتی بتوانند از آن استفاده کنند.
این معلم بازنشسته در سخنانش به کلام مولایمان نیز اشاره میکند؛ «حضرت علی(ع) فرمودند«جلوی پدرت و معلمت از جایت بلندشو، اگرچه فرمانده باشی» من هم همه همکاران را اساتید خودم میدانمو برایشان احترام قائلم».
دبیر تجربی که پیشکسوت فوتبال است رضا باقریاننائینی: «از سال ۴۶ آمدم رفسنجان همه رفسنجان مرا به نام نائینی میشناسند. سال ۷۶ پس از ۳۰ سال بازنشسته شدم. تمام دبیرستانهای دخترانه و پسرانه رفسنجان درس میدادم. بازنشستگی مبنای علمی دارد که آدم وقتی ۳۰ سال کار کرد باید استراحت کند». او از دیدن همکارانش احساس سبکی میکند و خیلی از همکارانش که در این دورهمی حضور داشتند، از شاگردانش بودند. «ضمن اینکه دبیر بودم، در ورزش هم فعالیت میکردم.
چند سال دبیر هیأت فوتبال، رئیس هیأت فوتبال و اکنون رئیس انجمن پیشکسوتان فوتبال رفسنجان هستم. در عالم ورزش خاطره زیاد است هرزمانی مسابقه با تیمهای کرمانی داشتیم اذیت میشدیم. یک سال مسابقات جوانان اول شدیم در حالی که آماده مسابقات کشوری میشدیم، باخبر شدیم کرمان تیم خودش را اعزام کرده است».
آقای نائینی رشته تجربی تدریس میکرده و شاگردانی دارد که اکنون پزشک شدهاند و هرزمان به مطب آنها میرود با سلام و صلوات از او پذیرایی میکنند. «مهمترین لذتی که شغل معلمی دارد این است که در جامعه شاگردانت را که به مدارج بالا رسیدهاند، میبینی و به خودت میبالی».
از دبیری فیزیک تا کشاورزی در باغات پسته
ستار عسکری دبیر فیزیک است او ۲۳ سال پیش بازنشسته شده است. «از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۷۹ دبیر بودم.دانشآموزانم هرکدام موفق بودند خیلی خوشحال میشدم و از موفقیت دانشآموزانم لذت میبردم. در زمان تدریس معلمی جدی بودم و هرچه با بچهها کار میکردم از آنان میخواستم و یک نمره به همه ارفاق میکردم».
آقای عسکری با آقای نائینی در خانههای سازمانی همسایه بودند و روزگار خوش و خرمی را در همسایگی با هم میگذراند. «الان کشاورزی دارم. چهار فرزند دارم که همه ازدواج کردند و همه در کارشان موفق هستند». معلمی ارجمند، علیاصغر ارجمند مدرس جامعهشناسی در دبیرستانهای شهید انصاری، شریعتی و مطهری بود. او ۲۶ سال پیش بازنشسته شده و از ۲۰ سالگی معلم شده است.
ارتباط ۵۶ ساله با دانش آموزان
«سپاه دانش در بوئینزهرا درس میخواندم. روستایی به نام امیرآباد بود که مردمان فقیر اما با بچههای باهوش داشت. هنوز بعد از ۵۶ سال دانشآموزانم روز معلم از آنجا زنگ میزنند و روز معلم را تبریک میگویند و عکس میفرستند و از من عکس میخواهند و طی این سالها دو بار به این شهر سفر کردم و با دانشآموزانم دیدار کردم».
این آقامعلم هم اگر دوباره بخواهد شغل انتخاب کند بازهم معلم میشود «حدود هفتهزار دانشآموز در طول خدمتم داشتم که هرجا میروم خیلی از آنان را میبینم که موفق هستند، مرعشی استاندار، دکتر حسینی وزیر، پورمحمدی شهردار، سرهنگ کریمی فرمانده نیروی انتظامی و… همه این افراد که خودشان نیز بازنشسته شدند، با من تماس میگیرند و احوالم را میپرسند».
آقای ارجمند این دورهمی را خیلی موثر میداند چراکه خاطراتشان را زنده و دیداری تازه میکنند. «معلمی کار خیلی خوب و ظریفی است. به معلمان کنونی توصیه میکنم دانشآموزان را دوست داشته باشید تا ارتباط قلبی با معلمان پیدا کنند. همیشه سر کلاس حاضر بودم. معلمی جدی بودم اما ارفاق هم میکردم.اسامی تمام دانشآموزانم را دارم علاوه بر دفتر کلاس یک دفتر جداگانه داشتم که هنوز آنها را دارم. دورهمی سال گذشته که سرهنگ کریمی با دانش آموزانم برگزار کرده بودند، دفترم را بردم و به یاد آن روزها حضور غیاب کردم».
وقتی معلم به جای دانش آموز اشتباه گرفته شد
سیفالله امینینژاد هم معلمی جوان که بهدلیل قد کوتاهش سال اول خدمتش رئیس آموزش و پرورش او را با دانشآموز اشتباه گرفته بود. «سال ۵۳ معلم شدم. سنم کم بود سربازی نرفتم به سپاه دانش رفتم. کشکوئیه معلم بودم. دی ماه بود که رئیس آموزش و پرورش به مدرسه ما آمد. به دلیل قد کوتاه و جثه کوچکم فکر کرد من دانشآموز هستم فرقم با دیگر دانش آموزان فقط کت و شلوار بود. مرا پای تخته فرستاد و یک مسأله ریاضی و یک سوال علوم از من پرسید و به بچهها گفت مرا تشویق کنند و قول داد یک جایزه به من بدهد. هیچکدام از بچهها هم چیزی نگفتند که او معلم است. به دفتر رفته بود، گفته بود یکی از معلمان(معلم کلاس پنجم که خودم بودم)، کم است وقتی وارد دفتر شدم متوجه اشتباهش شد روی مرا بوسید و گفت روز پنج شنبه بیا اداره جایزهای که گفتم بگیر و من رفتم و ۲۰۰ تومان داخل پاکت گذاشت و به من هدیه داد».