طلــوع دوباره يك زندگي

  • شناسه خبر: 7942
طلــوع دوباره يك زندگي

چه زيباست ببيني معصومین هم به ما محبّت و عنایت دارند ، چشم بر ناملایمات ما انسانها می بندند و به خاطر ناتوانی بشر از خداوند شفاعت او را می خواهند

چه زيباست ببيني معصومین هم به ما محبّت و عنایت دارند ، چشم بر ناملایمات ما انسانها می بندند و به خاطر ناتوانی بشر از خداوند شفاعت او را می خواهند.

به گزارش خبرنگار روراستی چه زيباست ببيني معصومین هم به ما محبّت و عنایت دارند ، چشم بر ناملایمات ما انسانها می بندند و به خاطر ناتوانی بشر از خداوند شفاعت او را می خواهند و چه گرانبهاست وقتي که حضرت رقیه (س) دختر سه ساله امام حسین (ع) حس زندگي را در رگ ‌هاي خشكيده‌اي به جريان در بياورد و براي لمس تلألؤ خورشيد فروزان يك زندگي دوباره به انسان ببخشد.

شفاه
ابوالحسن ابولی مردی 35 ساله رفسنجانی شش ماه قبل در سانحه برق گرفتگی نیمی از بدنش بی حرکت و از ناحیه دو پا فلج شده بود که در شب اربعین سالار شهیدان ، عنایت اهلبیت (ع) به ویژه حضرت رقیه (س) طلوع دوباره یک زندگی به ابوالحسن تابید و ‌شكوفه‌هاي حيات در وجود او جوانه زد.

اتفاقي عجيب
ابوالحسن ابولی خاطره آن روزي را در ذهن مرور مي‌كند كه برايش این اتفاق افتاد و می گوید ، یکی از روزهای خرداد ماه بود و به گرفتن وضو مشغول شدم و کف سرویس بهداشتی را هم با شیلنگ آب شستشو میدادم و در اثر بی احتیاطی آب به پریز برق وارد شد و جریان برق مرا به سمت دیوار پرت کرد.
وی ادامه می دهد : وقتی به هوش آمدم دیدم تیم پزشکی در اورژانس بیمارستان علی ابن ابیطالب(ع) بالای سرم هستند در آنجا عکس و آزمایشات، ام آر آی ، سونوگرافی، نوار عصبی و … انجام شد که پزشکان همه بر این اتفاق نظر داشتند که مشکلی نیست و بایستی چند روزی تحت مراقبت در بیمارستان بستری باشم.
ابولی تصریح می کند : به اصرار خودم مرخص شدم و به خانه رفتم پس از 4 روز کمر درد های شدید به سراغم آمد و به دکتر احمدی مقدم متخصص مغز و اعصاب مراجعه کردم و با توجه به اینکه داروی تجویزی این پزشک تا دوماه تسکینم می داد اما تعادل نداشتم و به درستی توان راه رفتن نداشتم و عارضه فلج شدن مرا هر لحظه به ماتم فرو میبرد.
او ادامه داد : به دکتر ایرانمنش متخصص مغز و اعصاب مراجعه کردم که وی نیز معتقد بود مشکل اصلی من از فرمان مغز است نه اعصاب پاها، شبها حتی در خواب هم پاهای من لرزه داشتند و خانواده ام نیزبه این اتفاق من می سوختند بازهم ناامید نشدم و گفتم به نزد دکتر وکیلیان متخصص مغز و اعصاب بروم شاید بتواند مرهمی بدهد و دردم خوب شود این پزشک هم داروی مسکن تجویز کردو گفت دو ماه آینده مراجعه کنید.
ابوالحسن اشک به چشمانش جمع شد و گفت : به هر دکتری که مراجعه می کردم کسی درد مرا نمی توانست به طور قطعی درمان کند و این امر هم از لحاظ روحی و هم از نظر جسمی زجرم می داد.

حسي به رنگ زندگي
ابوالحسن ابولی می گوید : پس از اینکه از پزشکان نا امید شده بودم به امام حسین (ع) و اهلبیت پیامبر (ص)روی آوردم و از آنها خواستم که لذت دوباره زندگی را به من برگردانند در ایام ماههای محرم و صفر که هنگامه ای بود و در هر کوی و برزن مردم عشق خود را به ابا عبدا… الحسین نشان می دادند و با نصب پارچه مشکی بر سر در خانه ها، مغازه ها و ادارات و برگزاری مراسمات عزاداری و قرائت زیارت عاشورا تمام ارادت خود را با خلوص نیت به پیشگاه حضرتش تقدیم می کردند ، من نیز در این هنگامه هر زمانش اشک به چشمانم جاری می شد و بغض بر گلویم فشار میاورد نه از این بابت که به خودم فکر می کردم از این نظر که خانواده ام حق رنج کشیدن را ندارند.
وی ادامه داد : خانواده ام زیارت حضرت رقیه (س) را روز قبل از فرا رسیدن اربعین در خانه به راه انداختند و همسایگان و عاشقان و دلدادگان ابا عبدا.. الحسین (ع) فوج فوج به این مراسم آمدند و مراسم قرائت زیارت عاشورا و نوحه سرایی به خوبی برپا شد و امیدوارم کسی از این مجلس دست خالی نرفته باشد.
او توصیه می کند : اگر بتوانید در همه عمر همه روزه این زیارت را بخوانید، انجام بدهید، که همۀ پاداش‌ها از آنِ شما خواهد بود.
آقای ابولی می گوید : شب اربعین فرا رسید و به خواب رفتم در خواب، عزای امام حسین(ع) و دختر سه ساله اش را دیدم که می گویند بلند شو و راه برو، از خواب بیدار شدم بر همه تنم عرق نشسته بود اما دردی حس نمی کردم از این خواب هراس داشتم و نزدیک اذان صبح بود، خانمم را صدا زدم و خواب را برایش تعریف کردم، او گفت که حتما شفا دیدی، اما باورم نمی شد و وقتی که بلند شدم و کم کم بدون عصا راه رفتم به عینیت شفا گرفتن عقیده پیدا کردم و دانستم که رویای صادقه بوده است و در آن لحظه از شوق، حالت اضطراب داشتم و نمی دانستم چه بگویم و چه انجام دهم فقط می توانم بگویم که خداوند هیچوقت بندگانش را فراموش نمی کند.
اتفاق در كمين انسان هاست و هيچ فردي از رخدادها مستثني نيست ، وقتي اين جوان طعم واقعي و لذت بردن از زندگي را احساس كرد با كلمات بريده بريده به من گفت : ائمه اطهار (ع) نظر خاصی به بندگان خدا دارند در قعر ناامیدی دستگیری می کنند اين زيباترين جمله‌اي بود كه از زبان او شنيدم.
در پی این مصاحبه با پزشک معالج آقای ابولی نیز گفتگویی کردیم ، دکتر علیرضا وکیلیان متخصص مغز و اعصاب معتقد بود : بهبودی کامل و آنی آقای ابولی غیر عادی است و از نظر علم پزشکی معمولا این گونه بیماران که دچار آسیب دیدگی می شوند به تدریج معالجه می شوند.
وی ادامه داد : برخی از بیماران این چنینی امکان بهبودی در آنها وجود ندارد لذا ایشان نیز بایستی به مدت چند ماه آینده بهتر می شدند که به عنایت ائمه اطهار (ع) و نیروی ماوراء طبیعی بهبودی کامل خود را در شب اربعین بدست آورده اند.

يادگاري گرانبها
اگر خدا بخواهد و توكل انسان‌ها، عميق و از روي اخلاص باشد خود را در سراشيبي‌ هاي روزگار تنها احساس نخواهند كرد.
ابوالحسن ابولی، رازهايش را با خدا در ميان مي‌گذارد و دوست دارد در هر كار خيري پيشقدم باشد او مي‌گويد : انسان‌ها كامل نيستند و باید برای تکامل خود تلاش کنند و هرگز از امید خداوند نا امید نشوند مشیت الهی در این بود که سلامتي اين جوان به او هدیه شود و خانواده اش در زیر سایه او زندگی سرشار از خوبی داشته باشند.

تو را چه بنامم
تو را چه بنامم، که ناب تر از شبنم های صبح گاه بر گلبرگ تاریخ نشسته ای، تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت، موج وار، همه دل ها را به تلاطم در آورده است، تو را چه بنامم که بیش از سه بهار در آغوش بابا، طعم زندگی را نچشیدی و مانند او، غریبانه از غربت این غریبستان خاکی بار سفر بستی، پس سلام بر تو، روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی.

گزارش از مریم رضایی

برچسب ها:
شفا،رفسنجان،روراستی
دیدگاه‌ها
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط روراستی منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
در جواب نظر :