ستنوشته منتشرنشده «شهيد آويني» درباره خيانت در انحلال جهادسازندگي
آخرين بخش برنامه «راز» پيش از ماه مبارك رمضان كه عصر جمعه از شبكه 4 سيما روي آنتن رفت، به دلايل انحلال جهادسازندگي پرداخت؛ در اين قسمت كه دومين برنامه با موضوع جهادسازندگي و جاي خالي آن در دوران بعد از دفاع مقدس ميپرداخت، دست نوشته منتشر نشده سيد شهيدان اهل قلم «شهيد سيد مرتضي آويني» پخش شد؛ دست نوشتهاي كه حاكي از داغهاي فروخته مردي است از خيانت بزرگ انحلال جهادسازندگي و اينكه چه چيزي را از دست داديم؛ مردي كه 20 سال جلوتر از زمان خود ميانديشيد.
روراستی : در پشت جبههها ما فرزندان انقلاب داشتيم رفته رفته باور ميكرديم، اين يك سرنوشت لايتغير است كه انقلاب بايد فرزندان خويش را ببلعد و خود را براي بلعيده شدن آماده كرده بوديم.
آن عزيز رجايي شهيد ميگفت هر كسي بايد چيزي را قرباني راه انقلاب كند و من آبرويم را قرباني ميكنم و ما كه هنوز سنگيني خون آن عزيزان را بر گرده رنجور خويش داشتيم، پذيرفته بوديم كه بايد براي اسلام خود را تقديم كنيم؛
جهاد سازندگي را، سپاه پاسداران را، بنياد شهيد را، كميتهها را و… و چه باك؛ مگر نه اين است كه تا خون فلق بر افق صبح ننشيند، خورشيد طلوع نخواهد كرد؛ بگذار خون ما بر افق انقلاب بنشيند و خورشيد عدالت سر از غيبت صدها ساله بردارد چه باك.
كميتههاي انقلاب فدايي انقلاب بشوند؛ نام “وزارت ” مثل يك وصله ناجور بر تارك عرش نگين سپاه پاسداران بنشيند؛ ادارهها جهادي نشوند كه هيچ، “جهاد ” اداره شود و انقلاب مثل گربه بيوفايي كه فرزندان خويش را ميخورد، يكايك ما را ببلعد؛ چه باك.
از يك سو ميبينيم كه نظام اداري كشور، فرزندان حقيقي انقلاب را دفع ميكند و هر روز بيش از پيش به دامان تخصصگرايي، بروكراسي و فساد ميغلتد و از سوي ديگر ميديديم كه چگونه كشتي انقلاب اسلامي موجها را ميشكافد و طوفانها را ميشكند و با نيروي بسمالله بر همه جرياي بيروني غلبه مييابد و كره زمين را تسخير ميكند.
از يك سو خون شهدايمان همان طور كه آن بزرگوار مطهري (ره) گفته بود بر شريانهاي اجتماع پخش ميشد؛ بچهها خيلي زود بزرگ مرد ميشدند و مرد ميشدند و مردان آرپي جي به دوش به صحنههاي اعجابانگيز جهاد في سبيلالله ميرفتند اما از سويي ديگر در دورن خودمان، شمشير دو دم انقلاب، تو گويي جناح دولت را با جناح دشمن اشتباه گرفته بودند.
نه تنها ديگر سخني از انقلاب اقتصادي اداري بر زبان نبود بلكه روز به روز اين پندار تقويت ميشد كه سيستم بروكراتيك ادارات و بافت اقتصادي به جاي مانده از دوران حاكميت طاغوت، همان پيكره متناسبي است كه روح انقلاب اسلامي نياز دارد. اگر اينچنين نبود پس چرا هر كه مسئوليتي را در تشكيلات بروكراتيك ميپذيرفت، هر چند خود پيش از آن از مناديان انقلاب اداري بود چيزي نميگذشت كه ناگهان اسير از جبهه مقابل در ميآورد و از آن پس تحكيم مباني سيستم بروكراسي را به معناي تثبيت نظام جمهوري اسلامي ميگرفت و هر نوع مخالفتي را ضربه زدن به اصل نظام ميدانستند.
چه بسيار بودند كساني كه با همين تهديد، تلاشهاي حزبالله را براي ايجا تحول در نظام اداري در خط آمريكا ميديدند و پنجه در پنجه انجمنهاي اسلامي و جهاد ادارات ميافكندند و هر نوع حركت انقلابي را رودررويي با نظام جمهوري اسلامي ميدانستند؛ خصوصيت مشتركي كه در نهادهاي انقلابي، كميتهها، سپاه پاسداران، جهاد سازندگي و بسيج وجود دارد اتكا به مردمي است كه با ايمان به اسلام و ولايت فقيه همواره وجود خود را بر محور اراده رهبري و صلاح ديد او معنا ميكنند.
موفقيت نهادهاي انقلابي به طور كامل مرهون همين خصوصيت است. اگر اين انگيزه الهي را از ميان برداريد، ديگر هيچ چيز از اين نهادها باقي نميماند؛ روح انقلاب اسلامي قالب و پيكره خاص خويش را ميخواهد و آن خصوصيتي كه قالب را تمايز ميبخشد اتكا به مردمي است كه با ايمان به اسلام و ولايت فقيه همواره وجود خود را بر محور ولايت معنا ميكنند؛ اين خصوصيت في نفسه باعث تجلي خصوصيات ديگري در قالب تشكيلاتي نهادهاي انقلابي شده است كه بسيار شگفتآور است
منبع :ساجد