قصه مسلمان شدن این مرد هندی را اینجا بخوانید

  • شناسه خبر: 70145
قصه مسلمان شدن این مرد هندی را اینجا بخوانید

در بین زائرانی که در کربلا حضور دارند، مردی از دیاری آمده که در آن صدها دین پرستش می‌شود اما خدا به او توفیق داده تا به برترین دین گرایش پیدا کند و به دین اسلام مشرف شود.

در بین زائرانی که در کربلا حضور دارند، مردی از دیاری آمده که در آن صدها دین پرستش می‌شود اما خدا به او توفیق داده تا به برترین دین گرایش پیدا کند و به دین اسلام مشرف شود.

به گزارش روراستی، پای در مسیر عاشقی که می‌گذاری زیبایی‌هایی را می‌بینی که وصف‌ناپذیرند. چهره‌هایی می‌بینی که از رنگ‌ها و نژادهای مختلف وارد خط عاشقی شده و مسیر نجف به کربلا را به سمت محبوب‌شان می‌پیماند، عرق می‌ریزند، پاهای‌شان تاول می‌زند، اما دم نمی‌زنند و به مسیر ادامه می‌دهند.

در این مسیر اما هزاران هزار محب اهل‌بیت(ع) به صف شده‌اند و از زائران پیاده پذیرایی می‌کنند و برای‌شان فرقی ندارد که از کدام کشور آمده‌اند. فقط می‌دانند به عشق حسین(ع) آمده‌اند و مهمان آقایند.

در بین زائرانی که در کربلا حضور دارند، مردی از دیاری آمده که در آن صدها دین پرستش می‌شود اما خدا به او توفیق داده تا به برترین دین گرایش پیدا کند و به دین اسلام مشرف شود.

حدود ده، دوازده سالی می‌شود که اسلام در قلبش ریشه دوانیده و مهم‌تر از همه شیعه است و هزاران بار خدا را شکر می‌کند.

در این گزارش روایتی از تشرف او به اسلام را به رشته تحریر درمی‌آورم:.

«محمدعلی علمدار فعلا در جامعه‌المصطفی طلبه هستم. شش، هفت سال کارشناسی‌ام تمام شده و ارشد مطالعات اسلامی هستم.

از کشور هند به قم آمدم تا درس بخوانم در قم ساکن هستم و الحمدلله آمدم پیاده‌روی اربعین»

حالا قصه مسلمان شدن محمدعلی

«حدودا ۱۰ سال قبل شیعه شدم الحمدلله. ۳۵ سال سن دارم و قبلا وقتی دانشگاه بودم با اسلام آشنا شدم قصه مفصلی دارد و در زمانی که به‌دنبال تحقیق در مورد دین اسلام بودم، دیدم چطور وقتی خدا می‌خواهد کسی را هدایت کند چه راهی را جلوی پایش قرار می‌دهد.

کلاس ۱۲ بودم بعد وارد دانشگاه شدم رشته‌ام جامعه‌شناسی بود. موضوع یکی از کلاس‌ها ادیان مختلف هند بود. برای امتحان کتاب ا می‌خواندیم؛ مسیحیت، هندو و بقیه ادیان که در هند وجود دارند. یکی از ادیانی که مطالعه می‌کردم اسلام بود. در کتاب خواندم “مسلمانان می‌گویند خدا یکی‌ست و پیغمبران را برای هدایت بشر فرستاده‌اند. نام چند پیامبر را ذکر کرده بودند؛ موسی(ع)، عیسی(ع)، ابراهیم و.. من نمی‌دانستم مسلمانان حضرت عیسی(ع) را هم قبول دارند. تحقیق کردم از چند نفر اساتید که چرا مسلمانان حضرت عیسی(ع) را قبول دارند. هیچکس جوابی نداشت. پیش پروفسور استاد دانشگاه رفتم. گفت خیلی توجه نکن چون مسلمانان به حضرت عیسی مانند ما احترام نمی‌گذارند. گفتم چرا؟ گفت ما برای حضرت عیسی احترام قائلیم، آنها می‌گویند یک پیغمبر معمولی است و بیش از این در مورد اسلام چیزی نگفت».

علمدار قانع نشده بود و دنبال جواب می‌گشت «این سوال در ذهنم ماند و هیچکس جواب قانع کننده‌ای نداشت. معمولا وقتی دانشگاه می‌رویم نصف روز مخصوص کلاس‌های عملی هست. به کارگاه رفتم آنجا در یک شرکتی کار می‌کردم وقتی ساعت کارم خالی می‌ماند کتاب می‌خواندم. یکی از مدیران آنجا ظاهرا هندو بود. گاهی ازمن از انجیل می‌پرسید یک روز از من پرسید اولین معجزه حضرت عیسی(ع) در انجیل چیست؟ و این هندو یکسال همچنان سوال می‌پرسید و بعد از مدتی بمن گفت من شنیدم پیغمبر مسلمانان مشخصات ایشان در کتاب شما آمده گفتم ما ندیدیم.

راز آن مرد هندو

یک کتاب معرفی کرد گفت برو بخوان و هرچه هست به من بگو. تحقیق کردم و متوجه شدم مشخصات پیغمبر اکرم(ص) در انجیل آمده است. یک سال در مورد اسلام تحقیق کردم و همین‌طور در مورد آن مرد هندو هم تحقیق کردم که چرا او اصرار بر معرفی اسلام و پیامبر(ص) را نسبت به من دارد و متوجه شدم وی هم مسلمان و شیعه بود و ظاهرا خودش را هندو معرفی کرده بود. می‌خواست من خودم تحقیق کنم و به اسلام علاقه‌مند شوم. بعد از مدتی گفتم من می‌دانم اسلام درست است، اما نمی‌خواهم چیزی قبول کنم که شما بگویید. می‌خواهم بیشتر تحقیق کنم که شیعه درست است یا سنی؟ گفت وقتی شما مسلمان شدی همان لحظه که مسلمان شدی چند وظیفه داری؛ نمازخواندن و روزه گرفتن گردن تو می‌افتد این بین همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی مشترک است.

از خیلی چیزها باید دوری کنی از تو دعوت می‌کنم به مسجد بیایی. نماز بخوان و تحقیقات را هم انجام بده، بعد از ۶ ماه اگر گفتی می‌خواهم سنی و وهابی و…شوم انتخاب با خودت است.

شیعیان برحقند

کتاب‌های دکتر تیجانی سماوی از علمای اهل سنت در تونس را هم به من معرفی کرد و همه کتاب‌ها را به زبان انگلیسی خواندم و الحمدالله واضح شد شیعیان برحقند و الحمدالله خدا هدایت کرد، کمک کرد چیزهای بیشتری یاد بیگریم، الحمدلله نصیبم شد بیایم قم و در حوزه علمیه درس بخوانم»

او از خانواده‌اش می‌گوید…

در منطقه ما بمبئی شعیان اقلیت هستند. خانواده ما همه مسیحی هستند و من و همسرم مسلمان هستیم.

در هند با همسرم در دوران دانشجویی آشنا شدم و در مورد اسلام با همسرم در دانشگاه صحبت می‌کردم و او ۶ ماه با من صحبت نکرد. من هم به او کتاب دادم و گفتم باید این کتاب‌ها را بخوانی و الحمدلله کتاب‌ها را خواند و مسلمان و شیعه شد. طلبه بود و چون بچه‌دار شدیم موفق نشد ادامه دهد .

الحمدالله همسرم مسلمان شد و خدا کمک کرد هر دو مسلمان شویم».

محمدعلی دو تا پسر دوقلو به نام‌های حسن و حسین هم دارد و از قضا خبرنگار هم بوده است.

« من قبلا خبرنگار بودم و با شرکت‌هایی بودم همکاری می‌کردم و در پرس تی وی هم چند مقاله نوشتم».

سختی‌هایی که می‌کشیم در برابر سختی‌های بچه‌های امام حسین خیلی ناچیز است

علمدار قصه ما از سفر اربعین هم خاطراتی تعریف می‌کند؛ «در خصوص سفر اربعین چهارمین سفر هست، سه بار قبل از اینکه بچه‌ها به دنیا بیایند، امدم سه، چهار سال نتوانستم به پیاده‌روی بیایم و این دفعه دقیقه ۹۰ طلبیده شدیم.

سفری که با خانواده آمدیم کمی سخت‌تر است اما ارزش دارد و خدا نصیب‌مان کرد. این سفرها برای بچه‌ها فرهنگسازی‌ست و ارزش دارد به نسل‌های آینده این چیزها را یاد دهیم.

زحمات و سختی‌هایی که در این سفر ما می‌کشیم در برابر سختی‌هایی که اهل‌بیت(ع) و بچه‌های امام حسین(ع) کشیدند خیلی ناچیز است.

.همسرم بار اولش هست که به پیاده‌روی اربعین می‌آید.  مشهد رفتیم همیشه بمن میگو‌ید کربلا رفتی مرا نبردی».

علمدار ایرانی‌ها را مردمانی خونگرم می‌داند و صمیمیت آنان را مثال‌زدنی عنوان می‌کند.

« ایرانی‌ها مردمی زحمتکش و ایثارگر هستند. بدون حاج‌قاسم و کسانی مثل حاج قاسم و شهدا که خونشان را دادند به‌راحتی نمی‌شد به این سفر اربعین بیاییم. کسی نمی‌توانست فکر کند با آن وضعیتی که در دوران صدام در کشور حاکم بود، الان با افتخار و در امنیت به سفر کربلا برویم و عراقی‌ها مهمان‌نوازی می‌کنند».

علمدار معتقد است از رهبر انقلاب اسلامی خیلی چیزها می‌توان آموخت و از مردم خیلی چیزها می‌شود یاد گرفت. از نظر فرهنگ یک ذهن‌سازی و فرهنگ‌سازی خوبی شده که مردم با هم متحد هستند و در کارها و موکب‌ها مشارکت می‌کنند.

«فقط یک دولت نمی‌تواند کار را جلو ببرد الان هم همه کارها اینجا مردمی هست. در ایران هم موکب رفتیم. یک شب اهواز بودیم. دعا می‌کنیم کشور و مردم عراق و ایران و همه مسلمانان پیشرفت کنند».

محمدعلی می‌خواهد زمانی که تحصیلاتش تمام شد به کشورش برگردد و بصیرت‌افزایی و تبیین اسلام کنند. «یک سال و نیم تا دو سال دیگر درسم تمام می‌شود و برمی‌گردم به وظیفه ام عمل کنم. آنچه خواندم به بستگان و نزدیکانم منتقل کنم.

وقتی اقوام علمدار فکر می‌کردند او رفته ایران داخل گروه داعش/ مجبورمان کردند برگردیم هند

«اولین باری که ایران آمدم سال ۲۰۱۱ بود. درس‌هایم را شروع کردم  یکی، دو سال بود داعش تازه در سوریه تشکیل شده بود. فامیل ما فکر کردند ما رفتیم در دل داعش، فشار آوردند و مجبور شدیم برگردیم هند. هرچه گفتیم و توضیح دادیم، راضی نشدند چون فکر می‌کردند ایرانی‌ها چون مسلمان هستند مانند داعش هستند. هرچه از رسانه‌ها می‌دیدند و جنایات داعش را می‌شنیدند، فکر می‌کردند همان اسلام است. بعد که رفتیم چند سال هند ماندیم تبیین کردیم، باور کردند که مسلمانان اینگونه نیستند و من راحت ادامه تحصیل دادم.

الحمدالله الان بستگان ما می‌دانند که مسلمانان آدم‌های خوبی هستند و این را به غیر خدا کسی نمی‌توانست در دل آنان بیندازد.

خدا را شکر توفیق داشتم بیایم اینجا با مردم ایران زندگی کنم».

این زائر پیاده مسیر عاشقی می‌خواهد که قدر امنیت‌مان را بدانیم. اگر امنیت نبود نمی‌توانستیم به این سفر بیاییم.

و این خط عاشقی پر از داستان‌های زیبایی از علمدارهایی‌ست که هرکدام یک کلاس درس هستند.

 

 

 

 

برچسب ها:
دیدگاه‌ها
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط روراستی منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
در جواب نظر :

  • اریا

    طبق آموزه های اسلام همه انسانها باهم برابر و برادرند..خواه در میان قبیله های تو آفریقا باشی یا تو آمریکا..ایران.افغانستان.پاکستان.بهارات(هند)..هیچکس ازکسی دیگع بالاتر نیست..واین از معجزات اسلامی(کاری نداریم بعضیا اسلامو خراب کردند)..یااباعبدالله